آداب الخلوت (از کتاب انسان کامل)

عزیزالدین نسفی که گاهی او را عزیز خوانده اند، علیرغم تصنیفات و آثار پر ارج و فاضلانه ای که از خویش به یادگار نهاده، چنانکه سزاوار است، شناخته نشده و حتی برخی از مترجمین از ذکر نام وی خودداری کرده اند. به هر حال وی از اهل نَسَف(نَخشَب)خوارزم بوده، بخش بزرگی از عمر خود را در آن خطّه سپری کرده و چندی نیز به بخارا سفر نموده، به شهرهای خراسان رسیده و مدتی طولانی بر سر تربت مرشد روحانی خود شیخ المشایخ سعدالدین حمویه (حَمویی)، عاکف گشته، سپس به صفاهان و شیراز رفته، دربدری ها دیده و آخرالامر در اَبَرکوه (ابرقو) چنان که شهرت دارد سرای فانی را بدرود گفته است.
از جزئیات زندگانی وی و حوادثی که بر او گذشته، اطلاع دقیقی در دست نیست، آنچه مسلم می نماید این است که دوران زیست و فعالیت او در سیر و سلوک و تالیف و تصنیف سده هفتم هجری بوده است. یکی از آثار او، مجموعه رسائل او موسوم به الانسان الکامل می باشد که مجموعه ای که در ذیل آورده شده منتخبی از رساله ششم، تحت عنوان آداب الخلوت می باشد.

فصل اول : در بیان طاعت و معصیت.

۱ . بدان که اهل تصوف سه چیز را به غایت اعتبار کنند. اول جذبه. دوم سلوک، سوم عروج

جذبه عبارت از کشش است و سلوک عبارت از کوشش است و عروج عبارت از بخشش است و هر که این سه دارد، شیخ و پیشواست و هرکه این سه ندارد یا یکی از این سه ندارد، شیخی و پیشوایی را نشاید.

۲ . ای درویش! از اول مقام انسانی تا به آخر مقام انسانی ده مقام است و در هر مقامی جذبه هست، سلوک هست و عروج هست.

۳ . اما جذبه هر مقامی دیگر است و سلوک هر مقامی دیگر است و عروج هر مقامی دیگر است و طاعت و معصیت هر مقامی دیگر است.

و طاعت و معصیت را شناختن و نیک و بد را دانستن کاری عظیم است و ازین جهت گفته اند که مرید باید که به هیچ وجه بر شیخ اعتراض و انکار نکند، از آن جهت که مرید نداند که طاعت و معصیت هر مقامی چیست. بسیار چیز باشد که در مقامی طاعت بود، و همان چیز در مقامی بالاتر معصیت باشد : «حسنات الابرار سیئات المقربین » و بسیار چیز باشد که در مقامی معصیت بود، و همان چیز در مقامی بالاتر طاعت بود.

مثلا پیش از ایمان، یعنی پیش از علم، جاهل اگر مِی خورَد و میخسبد و شهوت میراند، جمله معصیت است و بعد از ایمان، یعنی بعد از علم، عالم اگر می خورَد و می خسبد و شهوت می راند، جمله طاعت است. و این مراتب دارد، یعنی رونده تا به جایی رسد که خدای تعالی چشم و گوش وی شود و دست و زبان وی گردد، تا هر چه وی گوید خدا گفته باشد، و هر چه وی کند، خدا کرده
باشد و هیچکس را بر گفت و کَردِ وی اعتراض و انکار نرسد، و حکایت خضر و موسی از این معنی خبر میدهد. پس خدای تعالی تبدیل حسنه به سیئه و تبدیل سیئه به حسنه میکند و این هر دو از جهت عزت و نیت رونده میکند.

فصل دوم: در بیان چلّه

۱ .بدان که شرط اول، حضور شیخ است، باید که به اجازت شیخ نشیند و شیخ حاضر باشد و هر هفته و یا به هر ده روز شیخ به خلوت خانه وی رود تا وی را به دیدن جمال شیخ قوت زیاده شود و تحمل مجاهده تواند کرد و اگر مشکلی افتاده باشد سئوال کند.

۲ . شرط دوم، زمان و مکان است. یعنی در وقتی باید باشد که سرما و گرمای سخت نبود و جایی باشد که از میان خلق دور بود و جایی خالی و تاریک باشد و درین چهل روز هیچکس به پیش وی نرود الا شیخ و خادم.

۳ .شرط سوم آنست که همیشه با وضو باشد و در هر وقت نمازی را وضو تازه کند و هر نوبت که وضو تازه کند دو رکعت نماز شکر وضو بگذارد.

۴ . شرط چهارم صوم است. باید که در این چهل روز به روزه باشد.

۵ . شرط پنجم کم خوردن است و کم خوردن در حق هر کسی متفاوت باشد و این به نظر شیخ تعلق دارد.

۶. شرط ششم کم گفتن است، باید که در این چهل روز با هیچکس سخن نگوید الا با شیخ و خادم.

۷ .شرط هفتم کم خفتن است. باید به شب دو دانگ بیش خواب نکند.

۸. شرط هشتم خاطر شناختن است و خاطر چهارقسم است، خاطر رحمانی و خاطر ملکی و خاطر نفسانی و خاطر شیطانی. و هر یکی علامتی خاص دارند.

۹ . شرط نهم نفی خواطر است. باید که در این چهل روز هر خاطری که در آید نفی کند و به فکر آن مشغول نشود، اگر چه خاطرشناس باشد و اگرچه احتمال آن می دارد که آن خاطر که درآمده است رحمانی بود، نفی می باید کرد از آن جهت که او را به امر شیخ کار می باید کرد و امر شیخ بی هیچ شکلی رحمانی است، و اگر خاطری درآید یا خوابی یا واقعه ای دیده باشد یا در بیداری چیزی در خارج ظاهر شود، و آن را نفی نتوان کرد و به فکر آن مشغول شده و حل آن نتوان کرد باید که آن را بر شیخ عرضه کند تا شیخ شرح آن بکند تا آن چیز مانع جمعیت وی نشود.

۱۰ . شرط دهم، ذکر دایم است. بعد از ادای نماز پنج گانه به هیچ کاری دیگر مشغول نشود الا به ذکر «لا اله الا الله » و باید که ذکر بلند گوید و جهد کند که حاضر باشد و داند که نفی و اثبات میکند و این نفی و اثبات مراتب دارد. و سالک هم مراتب دارد، و نفی و اثبات مبتدی با نفی و اثبات منتهی برابر نباشد.

ادامه دارد …

اشتراک گذاری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *