هومیوپاتی

هومیوپاتی یک طب طبیعی و مکمل است

 تاریخچه و پیشرفت هومیوپاتی

اصول اولیۀ هومیوپاتی به‏ عنوان یک‏ روش درمان توسط  بقراط  در یونان قدیم به رسمیت شناخته شد. او پدر طب بود و می‏نویسد: ” یک بیماری توسط چیزهای مشابهی ایجاد میشود که با استفاده از مشابه آن علاج پیدا می‏کند”.

دومین فرد میان بنیان‏گذاران، پزشک یونانی دیگری به‏ نام جالینوس بود که در آناتومی‏ و فیزیولوژی مهارت داشت و به‏ درمان طبیعی توسط  مشابهت‏ها اعتقاد داشت.

درقرن ۱۵ و ۱۶ یک پزشک اصلاح طلب سوئیسی به ‏نام تئوفاستوس ون بومباست با نام مستعار پاراسلسوس(Paracelsus) اذعان داشت که “هر بیماری با بیماری مشابه باید درمان شود و بر این باور بود که هر عضو بیمار، درطبیعت داروی مشابه خود را دارد”. او درمان بیماری با داروهایی که عمل‏کرد متضاد با بیماری دارند را رد می‏نمود.

اولین اصول هومیوپاتی درعصر حاضر را به یک دکتر دانمارکی قرن ۱۷ به‏ نام دکتر جورج استال(George Stahl)منسوب می‏دانند.  

او فرضیات پاراسلسوس را پیگیری کرد و در ادامه نوشت:

“درمان با عمل‏کرد متضاد، مخالف آن چیزی است که باید بطور طبیعی رخ دهد و من متقاعد شده ‏ام که بیماری توسط دارویی که همان بیماری را در فرد ایجاد می‏کند، شفا می‏یابد!”

تا این زمان اگر چه حدود ۲۰۰۰ سال بود که نظریۀ درمان مشابه‏ با مشابه شناخته‏ شده ‏بود ولی هرگز به صورت یک موضوع اصلی و علمی‏ با وسعت، به آن پرداخته نشده بود و دارویی که بیماری مشابه را تولید کند یافت نشده بود.

طبابت در قرن ۱۸ بر اساس این نظریه استوار بود که باید بیماری را از بدن خارج (پاکسازی) نمود. خونگیری یا فصد بدون هیچ مقدمه‏ ای مکرر و زیاد، تا غش کردن بیمار، انجام‏ می‏شد و حتی هر وضعیت، مثل سیاه‏ سرفه یا بارداری قربانی این روش بود. متناوب برای مکیدن خون از دو جین زالو استفاده می‏کردند و به دنبال آن معده را با داروهای تهوع آور، ملین‏های تند و تنقیه پاره می‏کردند و در پایان اگر بیمار از چنین درمانی از پا درنمی‏آمد، مقادیر زیادی از داروهای سمی‏ تجویز می‏شد.

در آن دوران یک پزشک آلمانی به نام دکتر ساموئل هانمن

اعتقاد داشت که :

“بیشتر مردم با این نوع درمان  می‏مردند تا از خود بیماری! ” او بارها مخالفت خود را با شیوۀ درمان پزشکی رایج در آن زمان ابراز نمود و طب رایج را ناپخته، وحشیانه و غیر مؤثر تلقی می‏نمود، نظریه‏ ای که دشمنی حرفه پزشکی را بر می‏ انگیخت و خود و خانواده‏ اش را به زحمت می‏ انداخت.

بر این اساس با فاصله گرفتن از طبابت برای تکمیل درآمد ناچیزش شروع به ترجمۀ کتاب کرد و پس از چهار سال ترجمۀ کتاب هانمن، این توانایی را پیدا کرد که نظرات خود را به صورت کتاب ها و مقالات، به چاپ برساند.

او بر لزوم بهداشت عمومی‏، هوای تازه، خواب کافی، ورزش مرتب و رژیم معقول تأکید داشت و به یک سیستم درمانی انسانی اعتقاد داشت که با رأفت بود و با جهل و تعصب و استبداد می‏ جنگید. هانمن در تمام این موارد، سالها از افکار زمان خود جلوتر بود. در سال ۱۷۹۱، هنگامی‏که او مشغول ترجمۀ کتابی از انگلیسی به آلمانی تحت عنوان “رسالۀ اطلاعات دارویی” که توسط یک پزشک مشهور اسکاتلندی به نام ویلیام کولن (William Cullen) نوشته شده بود، متوجه شد که نمی‏تواند چگونگی عمل کرد کنین یا پوست درخت پرویی در درمان مالاریا که اولین‏ بار در آمریکای جنوبی و سپس در اروپا مورد استفاده قرارگرفت و درمان آن به تلخ بودن آن نسبت داده می‏شد را توجیه نماید. بنا بر این تصمیم گرفت خود دست به آزمایش بزند و برای چندین روز مقدار زیادی از دارو را خورد و به دقت علائم‏ بیماری را یادداشت کرد و متوجه شد همۀ علائم ‏فردی را که مالاریا دارد از خود ظاهر می‏کند. پس از این تجربه می‏نویسد :

“پوست درخت سین کونا (Cincona) که برای درمان تب نوبه (مالاریا) استفاده می‏شود، به‏ این دلیل بیمار را شفا می‏دهد که همان نشانه‏ هایی را که شبیه تب نوبه ‏ای است، در یک فرد سالم ایجاد می‏کند. “و این گونه اصل بنیادین هومیوپاتی را چنین بیان می‏کند:

مشابه مشابه را درمان می‏کند یا اجازه بدهید مشابه با مشابه درمان شود.

Similia Similibus Curentur!   (Let like be cured by like.)

این اصل به عنوان  قانون مشابهت‏ ها  شناخته شد که تغییر ناپذیر است.

او معتقد بود دارو را باید بر روی بدن انسان آزمایش کنند و تنها از این طریق است که می‏توان تأثیر حقیقی دارو را کشف کرد. هر دارویی که بتواند در بدن یک فرد سالم همان نشانه‏ هایی را تولید کند که یک بیماری می‏تواند بوجود بیاورد، قابلیت درمان را به سرعت و با کامل‏ترین و پایدارترین حالت دارد.

هانمن پس از بیماری کوتاهی در سال۱۸۴۳ درسن ۸۹ سالگی در حالی که بر روی ۶۶ ماده کار کرده بود، در کمال آرامش فوت کرد و جنازه او در پاریس به خاک سپرده شد.

هومیوپاتی در اواخر قرن ۱۹ به اوج خود رسید و درمان هومیوپاتی در بیش از ۶۰ کشور جهان طبابت شد که شامل: فرانسه، بریتانیا، آلمان، اطریش، کانادا، ایتالیا، سوئد، دانمارک، ایالات متحده، نروژ، هلند، مکزیک، روسیه، هند، برزیل، کنیا، جنوب آفریقا، آرژانتین، ونزوئلا، سریلانکا، استرالیا، نیوزلند، بلژیک و…می‏شود.

تخمین زده می‏شود که تاکنون حدود ۴۰۰ میلیون نفر تحت درمان هومیوپاتی قرار گرفته ‏اند و در تمام این کشورها بیمارستان‏های هومیوپاتی، وابسته به دانشکده‏ های آن تأسیس شده و جمعیت‏ها و گروه‏های پزشکی هومیوپاتی تشکیل شده است.

بسیاری از داروهای هومیوپاتی درفارماکوپه (دارونامه) رسمی‏ بسیاری از کشورها مانند انگلیس، فرانسه، آلمان، آمریکا، سوئد و غیره وارد شده است. خانواده سلطنتی بریتانیا بیش از شش نسل است که از هومیوپاتی حمایت کرده‏ اند. امروزه ملکه الیزابت دوم، ملکه الیزابت مادر، پرنس چارلز، پرنسس مارگاریت و دیگر اعضای خاندان سلطنتی سال‏ها است که از درمان هومیوپاتی استفاده می‏کنند. اکثر رؤسای ممالک دنیا و خیلی از افراد بسیار سرشناس علمی، اجتماعی، هنری و سیاسی تحت این درمان قرار دارند.

هر روز نیز به تعداد افرادی که از این پزشکی استفاده می‏کنند افزوده می‏شود. همین موجب شده ‏است که روز به ‏‏روز دانشمندان زیادی در رشته ‏های مختلف (فیزیک، شیمی، زیست‏شناسی، فلسفه …….) به تحقیقات بر روی این پزشکی روی آورند. در کشورهای فوق علاوه بر دانشگاه، بیمارستان، کلینیک، داروخانه‏ های ویژه هومیوپاتی، مراکز خاص تحقیقات نیز دایر است. در برخی از آنان (مانند انگلستان)، افراد می‏توانند تحت پوشش خدمات بیمه درمانی دولتی مورد مداوای رایگان قرار بگیرند. کمتر داروخانه‏ ای در فرانسه می‏توان یافت که در کنار داروهای پزشکی رایج، داروهای هومیوپاتی عرضه نکند.

شایان ذکر است که داروهای هومیوپاتی در دامپزشکی و کشاورزی نیز استفاده می‏شود و اینکه داروهای هومیوپاتی بر روی حیوانات و گیاهان نیز مؤثر است نادرستی فرضیۀ “داروی تلقینی” که گاه مخالفین هومیوپاتی مورد دستاویز قرار می‏دهند را ثابت می‏کند.

 لغت هومیوپاتی و نیروی حیاتی 

لغت هومیوپاتی از دو واژۀ یونانی به صورت زیر تشکیل شده است:

Homois(like) به معنی مشابه،

Pathos (suffering) به معنی رنج.

از این رو رنج مشابه یا بیماری مشابه هم‏خوانی کاملی با مفهوم بنیادین هومیوپاتی دارد.

امواج انرژی حیاتی موزون و متعادل یک بدن در حالت سلامتی

هانمن لازمۀ حیات ارگانیک را، وجود یک نیروی زندگی بخش می‏دانست و آن را به نام  نیروی حیات (Vital  force) معرفی و نام‏گذاری کرد. این نیرو، کلیۀ احساس‏ها، رفتارها و کارکرد قسمت‏های بدن را در کنترل داشته و آن را مجبور به هماهنگی حیرت آوری می‏کند. بدون نیروی حیاتی، بدن مادی ناتوان از احساس، کنش و یا فعالیت است و می‏میرد.

به اعتقاد هانمن تنها عاملی که بیماری را ایجاد می‏کند، نیروی حیاتی است که از دیدگاه بیماری شناسی، از حالت تعادل و تنظیم خارج شده ‏باشد. برعکس ناپدید شدن همۀ عوارض درطول درمان، یعنی ناپدید شدن تمام انحرافات مشهود از سلامتی !

نمونۀ انرژی نامتعادل و آشفته در حالت بیماری

برای انتخاب یک درمان صحیح کلیۀ علائم و مجموع عوارض و تغییرات قابل ملاحظه در بدن، باید مورد توجه قرار بگیرند. به اعتقاد هومیوپاتی علائم بیماری عکس العمل و دفاع طبیعی بدن یا سیستم ایمنی می‏باشد و هومیوپاتی با جستجو و تحریک علائم به بهترین نحو آنها را فرونشانده و سلامتی را فراهم می‏کند. به همین دلیل تشدید علائم نشانۀ انجام کار درست درمان و این اندکی بد حال شدن در شروع درمان،  بشارتی برای انتخاب صحیح دارو است.

 

اشتراک گذاری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *