مرام و ارکان وحدت

طلوع کن به نام عشق، صدای یار می رسد

بـه نـا م نـا مـی خدا، فصــل  بهار می رسد

نیایش بی‏نهایت ویژۀ ذاتِ یزدانِ مقتدرِ مهربان است که قدرت و عظمتش شایستۀ بیان و تعریف و تمجید است. همانا تفکّر در بزرگیش، دانش ‏افزا و سببِ معرفت و یکتاپرستی است و درود به روان پاک و تابناک جمیع اولیاء و انبیاءِ معظم او.

یکتاپرستی بدون معرفت، منتج به نتیجۀ مطلوب نخواهد شد و واجب آن است که با متد روشن و آموزش صحیح، وحدانیت به ثبوت برسد تا ایمان و عقیده را محکم و ثابت گرداند.

مرام مکتب وحدت

اساسی‏ ترین مرام مکتب وحدت آن است که همۀ روشنفکران جهان را از هر دین و آیینی که هستند تشویق کند تا دست اتّحاد به یکدیگر دهند و در کلمۀ مشترک خداپرستی و اصولی که همۀ ادیان در آن متّفق هستند، بکوشند تا به ‏وسیلۀ بهترین تعلیمات الهی، با کمک پدیده‏ های دانش امروز، خداپرستی را به‏ نحوی که قابل فهم و قبول همۀ افراد جهان باشد تبلیغ کنند.

و همچنین مکتب وحدت، به تمام ادیان آسمانی احترام می‏گذارد و پیروان آنها را محترم می‏شمرد و می‏کوشد تا وحدتِ عالم لایتناهی را با دلائل قویِ طبیعی که همگی موافق با عقل و علم است به اثبات رساند.

مکتب وحدت معتقد است که پهنۀ عالم وجود، جز یک پیکرۀ متّحد نیست و با اجزاء خود اتّصال و اتّحاد دارد و نیز معتقد است که مرگ جز تحوّل نمی‏باشد و مواد و عناصر تشکیل دهندۀ اجسام و اشیاء عالم، دائماً از مدّت بی‏ انتها که اصولاً آغاز و پایانی برای آن متصوّر نیست، به‏ صورت موجودات مختلف بیرون می‏آیند و جلوه‏های گوناگون می‏یابند. مکتب وحدت، روح را یک امر واحد الهی و مربوط به خداوند می‏داند و معتقد است، روح نیرویی است که اجسام عالم را به حرکت می‏اندازد و با هر جسمی بر طبق سازمان آن جسم ارتباط دارد.

 اهداف مکتب وحدت

مکتب وحدت نوین جهانی تشکیلاتی است منظّم و خالی از هر گونه تعصّبات و خرافات مذهبی و طبقاتی و یا سیاستهای مخرّب، چرا که مافوق اینگونه اختلافات صوری و ایدئولوژیک قرار دارد و هدف اصلی آن فعالیّت در استقرار و توسعۀ محبت و دوستی بین افراد بشر و سایر مخلوقات و همچنین ایجاد وحدت بین ادیان و استحکام مبنای تقوی و فضیلت و تقویّت معتقدات درست مذهبی می‏باشد.

اصل اول، خودشناسی و خداشناسی

تعلیم خداشناسی به فرد و اجتماع، از طریق خودشناسی.

اصل دوم، حکمت و دانش

همگام کردن دین با دانش و علوم زمان.

اصل سوم، تبلیغ و هدایت

جلب همکاری و همگامی و همفکری افراد بشر از طریق تبلیغاتی به ‏صورت انتشار گاهنامه و برگزاری سمینارها و کنفرانسها و مجالس سخنرانی و نشر پیام وحدت با تکنولوژی روز مانند اینترنت و…

اصل چهارم، مکتب روحی و اخلاقی

معطوف کردن توجّه نوع بشر به حقایق و نیروهای پنهان عالمِ هستی با انجام تمرینات روحی و مراقبتهای عملی.

اصل پنجم، تحکیم بنیان خانواده

طرح و پی‏ ریزی نحوۀ تشکیل خانواده و استوار ساختن اساس آن که در حکم آجرهای بنای اجتماع است، مطابق مقررات الهی و عقلی و فطرت انسانی و دانش زمان.

اصل ششم، بهزیستی

ترویج و آموزش اصول و قواعد تندرستی و بهداشت.

اصل هفتم، جشن همگانی

مکتب وحدت، عید نوروز را عید طبیعیِ جهانی می‏داند زیرا از ابتدای بهار تمام پدیده ‏های طبیعیِ اکثرِ نقاطِ کرۀ زمین، اعم از افراد بشر، حیوانات، نباتات و حتی آب و هوا، دچار یک تحوّل عظیم و حیاتی می‏شوند و مکتب وحدت با انگیزۀ مهمی چون استوار ساختن بنیان وحدت و اتصال افراد بشر به یکدیگر و نزدیک ساختن هر چه بیشتر آرمانها، این عید را جشن عمومی همگانی اعلام کرده ‏است.

ارکان مکتب وحدت

هر انجمنی باید دست کم سه رکن یا عنصر از خود ارائه کند تا بتوان به آن نام مکتب را اطلاق نمود و انجمنها، صرفاً به دلیل آنکه مرکز اشاعۀ آگاهی برای دیگران هستند، مکتب محسوب نمی‏شوند. حتی هنگامی که کتابی را مطالعه می‏کنیم با مجموعه ‏ای از مطالب آشنا می‏شویم که برایمان سودمند هستند ولی به‏ صرف خواندن آن به خودمان نمی‏توانیم عنوان مکتبی بودن را نسبت دهیم.

ارکان مکتب شامل موارد زیر می باشد:

رکن اول، هویّـت

هویّت مجموعۀ آداب و رفتار و قیدهایی است که به‏ صورت نشانه‏ هایی معنادار، اعتقادات درونی گروهها را مورد توجّه قرارمی‏دهد به ‏طوریکه پیروان آن گروه‏ها و انجمن‏های دیگر، به‏ نحوی از هم متمایز شده و با آن نشانه‏ ها شناسایی می‏شوند. در واقع هویّت نشانه هایی اختصاصی است برای ابراز عقاید. در مورد رابطۀ بین مسایل حقیقتی و هویّتی، باید گفت که اگرچه نمایه ‏های هویّتی لزوماً حامل حقیقت نیستند ولی می‏توانند مدافع و نگهبان آن باشند و این حداقل خاصیّت احکام هویّتی است و همچنین مسایل حقیقتی جزء ذاتیّات اعتقادات رهروان هر گروه هستند، ولی مسایل هویّتی جزء ذاتیّات اعتقادات نیستند. به‏ طور مثال اگر کسی نماز جماعت نخواند یا اگر تا پایان عمرش حج نکند از دین اسلام خارج نمی‏شود. نمایه‏ های هویّتی، حقیقت یک مکتب نیستند بلکه پوستۀ حفاظتی اعتقادات یک مکتب می‏باشند. تعصّب در کلام عرب، آنچنان که در لغت است به معنی شمعی است که دیوارِ در حالِ فرو ریختن را نگاه می‏دارد. وقتی برای ساختن یک ساختمان جایی را می‏کَنند تا گودبرداری کنند، در نتیجه ساختمانهای کناری در معرض سقوط قرارمی‏گیرند که برای جلوگیری از این اتّفاق، یک چوب پشت آن دیوارها قرار می‏دهند و شمعی پشت آنها می‏زنند که این عمل همان عصبیّت و تعصّب است. مسایل هویّتی، در هر مکتبی همین جنبۀ تعصّب‏ آمیز را دارد، یعنی بر پا داشتن دیوار هویّت برای محافظت از اعتقادات، و زمانی ‏که این دیوار فرو بریزد، دیگر همه‏ چیزِ این خانه ویران می‏گردد و دیگر هیچکس به آنجا به چشمِ یک خانه نگاه نمی‏کند.

از آنجایی که رفتار ظاهری و نحوۀ عملکرد آحاد وحدتیان، علاوه بر آنکه حکایت روشنی است از نحوۀ سلوک، اعتقادات و اخلاقیّات آنها، ارزشهای هویّتیشان را نیز آشکار می‏سازد. از این‏رو پرتوجویانِ مکتب وحدت در کنار سلوک باطنی، موظّفند که آداب ظاهری و در عین حال کارآمد را بکار بگیرند، چرا که مکتب وحدت مانند یک سمفونی بزرگ است، با تعداد اعضایی بالغ بر ۲۰۰۰ نفر که برای اجرای زیبا و موزون موسیقی خود به هماهنگی و اتّحاد و انسجام هر چه بیشتر اعضایش نیاز دارد تا بتواند نوای خوش و کلام آهنگین خود را با تمام توان و قدرت به سرتاسر هستی اشاعه دهد، یک سمفونی یکدست و یکپارچه و بدون هیچ ناهماهنگی و اشتباهی.

لذا هر مکتبی برای نگاهداری اعتقادات خود، احکامی را به عنوان احکام هویّتی خود ارائه می‏نماید. مکتب وحدت هم از این قائده مستثنی نیست و آدابی را به پرتوجویان و حامیان خود متذکّر می‏گردد.

به طور مثال پوشش ظاهری و لباس وحدتیان می‏بایست نسبتاً راحت بوده، چسبان و بدن نما نباشد یا اینکه آستین بلوز و پیراهن آقایان از حد آرنج کوتاه تر نباشد و شایسته است که از زینت کراوات در لباس خود استفاده کنند. در مجالس، درآوردن کفش الزامی است و یا برای ورود به جلسات ابتدا باید کوچکترها وارد شوند، سپس خانمها و در آخر آقایان به عنوان حامیان خانواده. در جلسات، یک خانم بین دو آقا نباید بنشیند و بالعکس. همچنین باید افراد جلسه همگی آراسته باشند و از بوهای خوش استفاده کنند، مکان جلسه نیز باید به‏ وسیلۀ دود اسفند یا کندر و عود و گلاب و…خوشبو شود.

و نیز گرامیداشت تاریخچۀ وحدت و شخصیتهای آن، طریقۀ معاش و رویه‏ های اقتصادی و نوع‏ نگاه به‏ مسائل‌وطنی و تبعیّت از احوال و اقوال پیر، مرشد یا امام، و همچنین داشتن آرمی مخصوص، جزیی از هویت مکتب وحدت می‏باشد.

رکن دوم، اعتقادات

رکن دوم هر مکتبی اعتقادات آن است. این اعتقادات باید مرتباً در بوتۀ نقد و بررسی قرارگیرند. در همین مورد کارل پوپر، دانشمند فرانسوی یک تقسیم بندی صورت داده که عبارت است از جامعۀ باز در مقابل جامعۀ بسته، ایدئولوژی باز در مقابل ایدئولوژی بسته. جامعۀ بسته یا ایدئولوژی بسته، به داشته‏ های سنّتی خود قانع است و اهل نو نگاه کردن نیست و به نقد دیگران، روی خوش نشان نمی‏دهد. محجوب است و محتجب!

چنین ایدئولوژی و جامعه‏‏ای به دلیل بسته بودن، حتی به فرض اینکه پرتوی از حقیقت است، توان مواجهه با جلوه ‏های حقیقت را ندارد و به محض آنکه با حقیقتی نو ملاقات کند، بنیانش فرو می‏ریزد.

جامعۀ باز یا ایدئولوژی باز، نگاهش مبارز طلب نیست، بلکه نقد طلب است و حیات خود را در گرو نقّادی می‏داند و دغدغۀ ایمانی در سر دارد. اعتقادات متوسّطان مردم، توسط تفکّرات روشنفکران زمانه، شکل می‏گیرد. روشنفکران هم فرزندان دانش زمانه ‏اند، دانش زمانه هم دائم در حال تغییر است. در معنویت و حقیقت هیچ فصل ‏الخطابی وجود ندارد، همیشه یک حقیقتی در راه است. اعتقادات مکتب وحدت شامل اهداف و مرام مکتب که در ابتدا ذکر کردیم نیز می‏باشد، مکتب وحدت به ایدئولوژی باز معتقد است و دائماً اعتقادات خود را در بوتۀ نقد و بررسی قرارمی‏دهد.

رکن سوم، اخلاقیّـات

مکتب، دین و یا ایدئولوژی، هر چند حجم وسیعی از اعتقادات حِکمی، فلسفی، عرفانی و ایدئولوژیکی داشته‏ باشد، درصورتیکه به اخلاقیّات نپرداخته ‏باشد، باز هم عنوان مکتب به خود نمی‏گیرد. اخلاقیّات، تجلّی عملی اعتقادات می‏باشند اعتقاد داشتن صِرف، چه بسا که انسان را خودخواه و متکبّر می‏کند. اگر اخلاق را بازتابِ تقوی و تزکیۀ نفس در نظر بگیریم، می‏توانیم آنرا به دو بخش پیشینی و پسینی تقسیم نماییم. تقوی و تزکیۀ پیشینی، کوششی است که قبل از شکل‏ گیری اعتقاداتمان و برای رسیدن به آنها در پیش می‏گیریم و مقدمه تعلیمات ماست. اخلاق پسینی در اصل سرریز شدن فضائلی است که در ما پر شده است.

اخلاقیّات در دو حوزه تعریف می‏شوند:

حوزۀ فردی

وحدتیان می‏بایست همیشه به وسیلۀ تمرین، تلقین و تمرکز قوای روحی و اندیشه، از صفات نکوهیده دوری کنند و صفات پسندیده را در خود تقویت نمایند و دائماً اعمال خود را مورد بررسی و سنجش قرار دهند تا در میدان جنگِ همیشگیِ خواسته‏ ها و امکانات از فرصت‏ طلبی‏های شخصیت سوز بپرهیزند و به خاطر حفظ مصلحت‏های ظالمانه زودگذر، حقیقت یزدانی را تنها رها نکنند و حقیقت را آن زمان که کم رونق و مظلوم است تأیید کنند که این کاری است شجاعانه و آن زمان که حقیقت، خود می‏‏درخشد و نیازی به تأیید ندارد، تأیید حقیقت، کاری عوامانه می‏باشد.

هشـت صفـت دان بـه ســر عقـل و دیـن          کهنـــه  حجــابـی ،  کـه  نیــابـی یقیـــن

 عُـجـب و دگـر بخـل و حسـادت ،  غرور          کبــر و ریـا ، سـوء ظـن و بغـض و کیــن  

حوزه اجتماعی

از آنجا که بخشی از هویت سلوک، در طریقت و عرفان در بعد اجتماع شکل می‏گیرد، شایسته است که وحدتیان در احیاءِ ارزشها و اخلاق اجتماعی اهتمام کافی داشته باشند. همانگونه که مبرهن است بسیاری از ارزشهای اخلاقی که از طرف عقلا و حکمای ‏اخلاق توصیه‏ شده ‏است، تنها در مصاف با عناصر اجتماع، معنا پیدا می‏کنند. به طور مثال بستر غیبت کردن و ترور شخصیت، تنها درصـورتی فـراهم مـی‏شـود کـه آدمـی خواستـه‏ های خـود را در تعـارض بـا  خواسته‏ های دیگران ببیند، در نتیجه یک وحدتی، ضمن اینکه در راستای سلوک فردی به تقویت قوای روحی، تحت تعلیمات پیر خود همت می‏گمارد، در بهبود روند استعلایی خود، بر تعلیمات اجتمایی مکتب نیز توجه می‏نماید. همواره ارتباطات اجتماعی، با برقراری اولین ارتباطات در نوع بشر از بدو شکل‏گیری اجتماع تعریف شده است و تمام مکاتب الهی و غیر الهی، قوانینی را برای بهبود این روابط تدوین کرده ‏اند که عدم رعایت آن، مجازاتی را از سوی جامعه بر فرد تحمیل می‏کند ولی از آنجا که وحدتیان در سلوک اجتماعی با بخشایشگری و کرامت از عزت نفس خود مراقبت می‏نمایند و خود را همنشین خدا می‏دانند، بدون در نظر گرفتن این مجازاتها همیشه او را بر اعمال خود ناظر می‏بینند و حقوق دیگران را حتی در غیابشان رعایت می‏کنند. به طور مثال رعایت حقوق دیگران، در صفهای اتوبوس و نانوایی و پشت چراغ قرمز و….

رسالت هر مکتبی، نگهداری آمیزه ‏ای از این سه رکن است. و هر مکتبی که در زمینه این سه رکن کوشش کند، باید نتیجه کوشش خود را به صورت ستونهایی در بین افراد خود داشته باشد و از این میان فقط اخلاق است که مجاهدت بیشتری می‏طلبد، چرا که عمل کردن به دانسته‏ هاست.

ما نمی‏توانیم و نبایستی که فقط با اعتقاداتمان، با دیگران ارتباط برقرار کنیم، این همان پدیدۀ شوم روشنفکری بدون عمل است. این خودخواهی است که بعضی از پرتوجویان، به صِرفِ برخورداری از اعتقادات و سوابق و بدون رعایت آداب اخلاقی، خود را برتر از دیگران و نوآشنایان و حامیان بدانند و نسبت به دیگران تکبر بورزند و یا هنگام خوردن و آشامیدن و نشستن و استفاده از امکانات بر دیگران پیشی بگیرند.

برت‏راند راسل می‏گوید: آنچنان که فکر می‏کنی عمل‏ کن و چنان عمل‏ کن که اگر بعداً در صحت تفکر تو تردید وارد کردند، مفید بودن آن عمل، وجاهت خود را از دست ندهد.

اخلاقیّات در واقع ویترین همۀ موجودی‏های ما هستند. هر چه سرمایه داریم در ویترین اخلاق گذاشته ایم.

در قرآن آمده است: «من یقرض الله قرضا حسنا» حال اگر به جای الله، کلمۀ ناس را قراردهیم، مفهوم جمله بهتر می‏شود، زیرا در اجتماع، خدا در ناس ظهور می‏کند.

قدمهـا  مـومی  و  آن  راه تفتــه           خدا می داند و آن کس که رفته

 

اشتراک گذاری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *