قیامت در نگاه عرفا

عقل کی حکمی کند بر چوب و سنگ

عقل کی چنگی زند بر نقش چنگ

درخصوص جسمانی و یا روحانی بودن معاد،حکیمان به دو دسته تقسیم شده اند.

معتقدان به معاد روحانی “عقلا” دلایلی داشته اند:
اول آنکه – در روزی بنام قیامت که ممکن است وقوع آن هزاران سال بطول بیانجامد،جسد و جنازه ای در قبرها وجود نخواهد داشت.جسم پیشینیان محو شده و رفته رفته مضمحل شده و عناصر آن به گیاه و حیوان تبدیل گشته و از طریق تغذیه انسان بعدی ، مجددا در بدن افراد دیگری قرار می گیرد،لذا این چرخه حیات مرتبا تکرار شده و بهیچ وجه نمیتوان که کالبد مربوط به یک روان را مشخص نمود. لذاجسمی که بارها و بارها در چرخه و توسط تغذیه مجدد باز یافت شده و در طول میلیون ها سال بدن هزاران نفر از افراد انسان را تشکیل داده و در جسم آدمیان متعددی قرار داشته است،مشخص نیست که روز قیامت کیفر گناهان کدام دوره از حیات انسانی و اصلا جزای اعمال مربوط به کدامیک از روان هایی را که ملاقات کرده است را باید پس بدهد؟
دوم آنکه – این جسمی که هزاران مرتبه تجزیه و توسط جانداران دیگر و از جمله انسان تغذیه شده است و هیچ اختیاری از خود ندارد ، همچون شئی است بی اختیار.کیفر کردن شئی بی اختیار هم کاری است عبث که مطمئنا هیچ دردی را درمان نمیکند.مانند آنکه کسی بخواهد بجای قصاص قاتل،مسئله قتل را مجازات کرده و مثلا چاقوی قاتل را به آتش انداخته تا مجازاتی کرده باشد و عدالتی را برقرار!!!! :

عقل کی حکمی کند بر چوب و سنگ
عقل کی چنگی زند بر نقش چنگ

گر ز سقف خانه چوبی بشکند
بر تو افتد سخت مجروحت کند

هیچ خشمی آیدت بر چوب سقف
هیچ اندر کین او باشی تو وقف

که چرا بر من زد و دستم شکست
او عدو و خصم جان من بدست

گر شتربان اشتری را می‌زند
آن شتر قصد زننده می‌کند

خشم اشتر نیست با آن چوب او
پس ز مختاری شتر بردست بو

و معتقدان به معاد جسمانی نیز “نقلا” دلایلی داشته و مهم ترین آنها برداشت هایی بود که از آیات و احادیث بکار می گرفتند. در این میان بوده اند کسانی چون ابن عربی که به معادی جسمانی – روحانی ، باور داشتند. در این میان نظرات ملاصدرا نیز قابل اعتنا بود که به معاد جسمانی اعتقاد داشت ولی تعریف او از جسم در معاد،همین جسم کنونی آدمی نبوده و بلکه به جسمی لطیف تر باور داشت.اعتقاد او این بود که بعد از مرگ،زمین و آسمان و جسم و هر آنچه در این دنیا سراغ داریم،به نوعی لطیف تر از انچه که در این دنیا هست،تبدیل شده و قابلیت های دیگری خواهند داشت.

پس قیامت شو قیامت را ببین

دیدن هر چیز را شرطست این

عارفان ما به قیامتی مستمر و بدون توقف اعتقاد آورده اند. قیامتی که شروعش با زندگی اجتماعی آدمی شروع و پایانش نیز تا روان عمر داشته باشد ،باقی خواهد بود. 

از بی صورتی به صورت در آمدن، و مجددا از صورت به بی صورتی راه بردن.سیر از ذره تا جمادی و از جماد تا گیاه و بعد انسان شده و صعود کردن و بی صورت شدن و … به اعتقاد عارفان،آدمی قیامت را با خود حمل میکند. “به” قیامت نمی رود ، “با” قیامت می رود.

زو قیامت را همی پرسیده اند
کز قیامت تا قیامت راه چند

با زبان حال می گفتی بسی
که ز محشر حشر را پرسد کسی

بهر این گفت آن رسول خوش پیام
رمز موتوا قبل موت یا کرام

هم چنانک مرده ام من قبل موت
زان طرف آورده ام این صیت و صوت

پس قیامت شو قیامت را ببین
دیدن هر چیز را شرطست این

با این وصف که آدم عارف بالله قیامت را با همه خاصیت پاداش و جزای آن با خود حمل میکند،محیط فیزیکی جهنم و بهشت ، از معضلات فکری آدمی خواهد بود. مولانا در تمثیلی می گوید که آدمی وقتی درونش روشن و بهشتی شد،جهان او بهشت می شود:

مطلع شمس آی گر اسکندری
بعد از آن هرجا روی نیکو فری

بعد از آن هر جا روی مشرق شود
شرقها بر مغربت عاشق شود

حس خفاشت سوی مغرب دوان
حس درپاشت سوی مشرق روان

در واقع و بنابراین تعبیر،اینکه از حضرات معصومین نقل گردیده است که بهشت و جهنم قبل از خلقت دنیا،خلق شده اند،شاید کنایه ای از مسلم و قطعی بودن پاداش و جزا، برای رفتار آدمی باشد.

 

اشتراک گذاری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *