دریافت‏های باطنی

 

افراد به لحاظ دریافت‏های باطنی به دو دسته تقسیم می‏شوند:

افراد درونگرا و برونگرا.

افراد درونگرا بیشتر از آنکه دنبال تعلیمات و آموزش باشند، دنبال مکاشفه هستند. یک مطلب می‏خوانند یا می‏شنوند، اما روی آن دقیق می‏شوند و در ذهنیات خود تعمق می‏کننــد. شعـر یا مثلاً قـرآن نمی‏خواننـد که ازبـر  شونـد و مجلسی را گرم‏ کنند و به دیگران معرفی شوند، بلکه می‏خوانند تا در درونشان گل معنا باز و شکفته‏ شود.

 انسانهای درونگرا معمولاً در چشمان خود نگاه ثابتی دارند و نگاه آنها با یک طمأنینه‏ ای همراه است و خیلی پریشان نیست، چشم آنها دائم به همه جا نمی‏چرخد، مرتب معشوق عوض نمی‏کنند. جناب حافظ در این باب گفته:

      خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود           به هر درش که بخوانند بی خبرنرود

یکی دیگر ازویژگیهای انسانهای درونگرا، کم گفتن است و پر شنیدن.

 اما در مقابل انسانهای برونگرا از خلوت گریزان هستند، اصولاً با خلوت مأنوس نیستند. چون درخلوت توانائی بررسی هجوم افکار و آگاهی‏هائی که سراغشان می‏آید را ندارند و آنها را درک نمی‏کنند و درنمی‏یابند.

درمرتبۀ دوم تقسیم‏ بندی، انسانهای درونگرا و برونگرا را به دو دسته کنش ‏گر و کنش ‏پذیر تقسیم می‏کنند.

 شخص یا متأثر از دیگران می‏باشد یا مؤثر بر آنها. یا بر دیگران تأثیر می‏گذارد و یا از دیگران تأثیر می‏پذیرد که البته انسانها چه درونگرا باشند چه برونگرا، این مسئله برایشان یک قاعده است.

انسانهائی هستند که زیاد حرف می‏زنند ولی انتشار معنا می‏کنند، اما این یک استثناء است که درعرفان قاعده را نفی نمی‏کند. انسانهای کنش‏ پذیر علی‏ الاغلب و اصولاً درونگرا می‏باشند و قابلیت دریافت‏های باطنی و تجربه‏ های وحیانی در آنها بیشتر از بقیه‏ است.

هرچه خصوصیات آدمی به این طرف کشیده ‏شود، استعداد دریافت‏های باطنی‏ اش نیز بیشتر می‏شود.

مرز مکاشفات انسان تا کجا است ؟

یک انسان وحدتی مرز دریافت‏های باطنی‏ اش تا کجا است؟ باز به کلام وحی متوسل می‏شویم و از آن نشانه دریافت می‏کنیم که: همۀ ظهور هستی، همۀ آنچه که درمقام هستی قرارگرفته است بجز “مقام عمی خداوندی” در مسیر کشف ما قرار می‏گیرد و هیچ منع و حجابی در دریافت وجود ندارد. مقام عمی، مقام کوری و نابینائی می‏باشد و تا قبل از رسیدن به آن مرز، همۀ عالم هستی، از دریافت کیفیت درونی احوالات اشخاص گرفته تا کیفیت حال پیامبران، جلوه ‏های جدید خداوند و آگاهی‏های کیهانی، همه و همه در مسیر مکاشفات ما قراردارد.

 زمان رسیدن به کشف چقدر است ؟

  در قرآن آمده است:

“سنریهم آیاتنا فی‏الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق”

در ترجمۀ “سنریهم” در لغت آمده که ما بزودی نشان خواهیم داد. اما این بزودی چه وقت است؟ “سنریهم ایاتنا” مطمئناً و ابداً معطوف به آینده نیست و معطوف به فوریت اتفاقی است که درحال وقوع  است!

به‏ محض اینکه طلب صورت گیرد فوراً نشان پاسخ آن نیز ظهور پیدا خواهدکرد. اما “انفس و آفاق” مسئلۀ کشف است و شهود. یعنی نشانه ‏های توجه و پاسخ طلب و هر دوی کشف و شهود در وجود سالک خیلی زود مشهود می‏گردد و بین طلب و مطلوب هیچ مکثی صورت نمی‏گیرد.

اگر ما در دریافتمان تأخیر داشتیم، به این علت است که اتفاق صورت گرفته اما تعبیر و تفسیرش در وجود ما گاهی مشمول زمان می‏شود. درمرحلۀ هفتم بحث مراتب آگاهی، به محض اینکه طلب با وجود سالک عجین می‏شود، مطلوب بلافاصله ظهور می‏کند.

در بیانات قرآن تمرین های بسیاری دربارۀ راه‏های دریافتهای باطنی موجود است که باتوجه به‏ رعایت کوتاهی کلام تنها دو تجربه را از کلام قرآن بازگو می‏کنیم:

“واعبد ربک حتی یاتیک الیقین”

درمورد راه‏های رسیدن به‏ این تجربه ‏های معنوی باتوجه به‏ مفهوم آیۀ فوق، ما به دو دلیل به عبادت توجه می‏کنیم یا بهتر است بگوئیم درمورد عبادت، دونگاه متفاوت داریم:  

     غایت گرائی و نتیجه گرائی

نتیجه ‏گرائی: آن‏است که مترصدیم تا بواسطۀ این عبادت به مقصد و هدفی برسیم که از قبل تعریف شده‏ است، مثل بهشت و حوری وقلمان و بالطبع رهایی از آتش دوزخ که به‏‏ اصطلاح، غایت‏ اندیشی کرده وعنایتی را که در پس این عبادت است مدنظر مااست، با قصد نماز می‏خوانیم، انفاق می‏کنیم، حج می‏رویم، چون آنچنان که در شریعت به ما گفته ‏شده ‏است، اگر به مکه بروید اما قصد و نیت نکرده ‏باشید، آن عبادت ازنظر شریعت، سیاحتی بیش نبوده و واجد هیچ اجری نیست. پس دراینصورت در عبادتمان نتیجه‏ گرا می‏شویم ولزوماً به دنبال مقصود وغایتی هستیم.

 غایت‏گرائی: مقصد بعد از راه است ولی نتیجه درهر لحظه ممکن است نمایان‏ شود. زمانی می‏گوئیم: هرکس این عمل را انجام دهد، به این مقصد می‏رسد، یعنی اگر راه را رفتید و به مقصد نرسیدید، آن راه باطل بوده‏ است.

اما گاهی می‏گوئیم در دل این رفتن یکسری نتایج حاصل می‏شود که لزوماً در انتهای مسیر نیست. این روایت را ما از  پیغمبر داریم که می‏فرمایند:

“الشریعه اقوالی و الطریقه اعمالی و الحقیقه احوالی”

من شریعت و طریقتم را مراقبت می‏کنم و تحولاتی در وجود من صورت می‏گیرد که نتیجۀ این تحولات، تغییر کیفیت احوال من می‏باشد. آن حال همان حقیقتی است که سالک به دنبالش است.

ما زدوست غیراز دوست مقصدی نمی جوئیم 

حـور و جنـت، ای زاهــد بر تـو بــاد ارزانـی

منتظر نتیجه ‏ای نیست مگر همان تغییری که در احوالات او پیش می‏آید، این نتیجه را یقین هم می‏توان گفت.

“واعبد ربک حتی یاتیک الیقین” دو برداشت و تفسیر دارد:

۱- عبادت کنید تا به مرحلۀ یقین برسید. یعنی بعد از رسیدن به یقین، از انجام آن عمل عبادی فارغ می‏شوید. درست مثل بعضی از فرقه‏ های درویشی که معتقدند: چون به مرحلۀ یقین رسیدیم از انجام اعمال عبادی راحتیم.

اما گفتند:”آنرا که خبر شد خبری باز نیامد”؛ انسانِ به یقین راه یافته، حداقل ادبش این است که شعار یقین نمی‏دهد.

۲- اما تعبیر دوم می‏گوید که لازمۀ عبادت شما یقین است، یعنی جوری عبادت کنید که در شما یقین حاصل شود، نه اینکه عبادت ابزار به یقین رسیدن باشد بلکه این عبادت آمیخته و حتی خود، محصول آن باشد. یقین به شما راه پیداکند، نه اینکه شما به یقین برسید!

تعبیر قوی قرآن دراین مورد اینست: مازاغ البصرو ما طغی ؛

اگر شما طوری عبادت را انجام دادید که طلب یقین کردید، دیگر شک نکنید، آنچه که مشاهده می‏کنید درست‏ است، نه یک ذره کمتر از حدی است که می‏بایست مشاهده می‏کردید و نه بیشتر، نه عبور کردید ونه ناکام ماندید.

عبادت نتیجه‏ بخش، نه عبادت مقصدجو. در این‏صورت امکان ندارد عبادت، همان لحظه نتیجه ندهد، درحالیکه این نتیجه بعد از پایان یافتن عبادت، همچنان همراه شما خواهد بود.

اما حاصل کلام اینکه؛ جوری باید عبادت کنیم که به یقین برسیم ودر یقین حاصله باقی نیز بمانیم ودست خدا را در امور، حاکم و ارادۀ او را در همه چیز، جاری بدانیم که اگر سیلی‏ ای ازکسی خوردیم، بدانیم که این دست خداوند بوده که سیلی زده‏ است.

به‏ این معنی‏ که تعادل‏ وجودی‏مان بهم‏ خورده ‏بود، بایداین‏ سیلی‏ را می‏خوردیم تا تعادل حفظ شود! اشتباه نکنید، یقین، ترس وسازشکاری نسبت به‏ وضع موجود را توصیه نمی‏کند، بلکه دیدن دست خدا را در پشت اتفاقات به ما می‏آموزد.

نقل است از همراهان الهی قمشه‏ ای پدر: که به جائی رفته بودند و هنگامیکه برگشتند متوجه شدند که دزدی تمام وسایلشان را  برده، صحابه شروع به داد و فریاد می‏کنند که مرحوم الهی به آنها می‏گوید: نگران نباشید گم که نشده و از این هستی خارج نگردیده، از خانۀ شما به خانۀ دیگری برده‏ شده‏ است! پس اگر انسان، خود را در مقام حضور ببیند و دائم ‏الذکر باشد، نتیجۀ هر اتفاقی که برایش رخ می‏دهد، از یقین او کم نمی‏کند. نمونۀ دیگری از آیات قرآنی که مربوط به دریافت‏های باطنی است، در سورۀ کهف آمده:

  “فمن کان یرجوالقاء ربه فل یعمل عملاً صالحا”

هرکسی که می‏خواهد با خدا ملاقات داشته‏ باشد، با انجام  عمل صالح، خود را به خدا نزدیک‏تر کند.

که این عمل صالح اتفاقاًً ربطی به دین و مسلمانی و غیرمسلمانی ندارد. یک عمل انجام دهید ولی نسبت به آن عمل تفکر و تعمق کنید. عمل صالح عملی است کشفی، برای انجام عمل صالح از کسی نسخه نمی‏گیرند. هرکسی باید اعمال مخصوص به خود را ببیند ، در آن تعمق کند وبه بررسی ابعاد وجودی آن عمل بپردازد.

در عرفان، برای همگان نسخه واحدی وجود ندارد. ممکن است چیزی که برای من عمل صالح باشد برای شما کسالت ‏آور و تاریکی‏ زا باشد.

در مورد انجام عمل صالح، درِ تقلید و پیروی بسته است. پیشینیان ما معتقد بودند که غیر از این حواس ظاهری، آدمی از حواس برتری نیز برخوردار است.

اشتراک گذاری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *