مکانیزم آفرینش

از کتاب مکانیزم آفرینش اثر مرحوم حشمت الله دولتشاهی

همه می خواهند از راز آفرینش آگاه شوند. بشر برای فهمیدن حقیقت هر چیز حاضر است تا حد فداکاری کوشش نماید. چنانکه طی چند هزار سال تاریخ کنونی بشریت هزاران فیلسوف، حکیم، عالم و دانشمند فکور در این راه زحمت کشیده اند. درسها خوانده صدمه ها دیده، بررسی ها نموده و کتب و آثار فراوانی از خود بجا نهاده اند. علما و فلاسفه امروز نیز در سایه کشفیات علمی که مهمترین آنها اتم است فلسفه جدیدی در موضوع عالم وجود ساخته و پرداخته اند.

در عین حال حقیقت موضوع و این اسرار را حکمت نوین بر ما مکشوف و باز می کند در اولین جزوه مربوط به حکمت نوین مکانیزم و راز حواس ۲۱ گانه بشر و جواب بسیاری از سئوالات را خواهیم آموخت و به راستی های جهان آگاه خواهیم شد. بدیهی است بر مردم دانشمند و روشنفکر بلکه تمام افراد بشر لازم است که درباره عالم خلقت بیندیشند تا حقیقت را دریابند و افکار باطل و ناصواب را رها سازند و آنچه با عقل و منطق مخالف است کنار گذاشته و هر آنچه با خرد دمساز است را بپذیرند.
در سراسر عالم موجودات مختلف و متنوع به امر و مشیت الهی زندگی می کنند که در ظاهر با یکدیگر تفاوت بسیار دارند. لذا هر گاه به کره زمین بنگریم در آن انواع و اقسام مخلوقات از انسان، حیوان، گیاه، جمادات، مایعات، گازها، ذرات میکروسکوپی و غیره را می بینیم که هر یک را زندگانی خاص و خواص ویژه و فوائد جداگانه و ترکیبات معین و مشابهی است.

اینها چیستند:

اگر از نظر فلسفه الهی وحدت نوین به انها نظر کنیم خواهیم دید که همه آنها از کوچک و بزرگ و اقسام گوناگونی که دارند ماشینهایی هستند که روح با هر یک از آنها بر طبق استعداد و ترکیب و قدرت و ماهیت خودشان کار می کند هر کدام از این ماشین ها برای کار مخصوصی ساخته شده و آلات و ادوات و به اصطلاح پیچ و مهر ه هایی دارند که به منظور انجام عمل معینی که باید بجای آورند به کار می رود و روح با این ماشینها به اندازه استعدادشان عمل می نماید.

کدام روح:

روح همان قدرت بی منتهای عالم که در آن، تقسیم و جدائی نیست بلکه اصل کلی و یگانه امر پروردگار است همان است که قرآن می فرماید: چون از روح پرسند بگو روح، امر پروردگار است.

آری امر پروردگار که آن را روح می نامیم با هر ماشینی که در عالم آفرینش ساخته شده تا آن حد که ماشین قدرت و استعداد و حدود عمل دارد کار میکند.
پس روح در انسان، حیوان و نبات تفاوتی ندارد. همان روح است که با ماشین کالبد انسان، حیوان، نبات و غیره که در اختیارش گذارده شده انجام وظیفه می نماید.

بدن انسان:

برای اینکه بهتر مکانیک عالم خلقت را که روح با آن کار می کند بفهمیم گوشه ای از این بساط عظیم را که آفرینش نام دارد بررسی می کنیم. چون بدن انسان به ما نزدیکتر و درک آن برای ما آسانتر است آنرا مورد مطالعه و بررسی قرار می دهیم. در بدن انسان انواع و اقسام اعضاء مختلف و حواس گوناگون هست که هر کدام آلات و قطعات مخصوصی دارند که جزئی از کالبد انسان است.
روح با هر یک از این آلات طبق وظیفه و استعدادی که در آنها است عمل می کند مثلا با دست، پا، با قلب و ریه و معده و هر کدام از قسمتهای دیگر کالبد، اعمالی را که مجموع آن زندگی نامیده می شود بجای می آورد.
موضوع تفکر را که یکی از فرایندهای عملی بدن انسان است، برای نمونه مورد توجه قرار می دهیم که اصولا تفکر از روح است و از اثرات روح تفکر است.
اگر بگویند روح چیست می گوئیم عقل و فکر است. عقل، فکر بلکه تمام حواس همه یکی و از تراوشات روح است.

رادیو که اختراع خود بشر است را برای توجه بیشتر مثال میزنیم!
گویی رادیویی برقی داریم که نه سیم دارد و نه به جایی وصل است فقط به برق اتصال دارد هر گاه برق وصل شد روح به آن می دمد در واقع رادیو به منزله جسم است و برق به منزله روح. حال می گوییم اگر رادیو خراب باشد و در دستگاه آن خللی راه یابد هر چند برق به آن متصل کنند کار نم ی کند زیرا ماشینی که در اختیار برق است خراب شده اگر بار دیگر رادیو را اصلاح کنند و خلل و خرابی آن را رفع نمایند باز به محض اتصال به برق کار میکند.

خرابی بدن چیست: بدن انسان نیز چنین است. روح همیشه وجود دارد اما اگر بدن خراب شد خللی در آن پدید آمد روح دیگر با آن کار نمی کند. نمی تواند کار کند چون بدن فاسد شده و قابل استفاده روح نیست. هر گاه یک جزء بدن از کار بیفتد مثلا انگشتی بریده شود و یا جز دیگری فاسد
گردد روح با آن قسمت عمل نمی نماید هر زمانی که تمام بدن خراب گردد روح قادر به کار کردن با کالبد انسانی نیست.

مرگ چیست:

در این صورت می گویند شخص مرده است. در این حال روح هست و روح زنده است اما بدن خراب شده. حال اگر توانستند جزئی از بدن را که خراب شده اصلاح کنند بار دیگر روح با آن قسمت عمل می کند به این معنی که هر گاه دکترها و جراحان اعضاء فاسد را سالم و خرابی آن را ترمیم می کنند روح با اعضاء مزبور کار خواهد کرد. بنابراین اگر علم و دانش و معرفت به قدری ترقی کند که در حال مرگ نیز بدن را طوری اصلاح کنند که قابل کار باشد روح با آن زندگی می کند کما اینکه امروز توانسته اند بعضی اعضا را تعویض کنند یا به وسائل مختلف دارویی و شک های لازم مرگ را به تعویق بیاندازند.اینها چیز مهمی نیست در مقابل فلسفه یزدانی وحدت نوین حل و روشن است و هیچ نقطه مبهم و تاریکی در آن وجود ندارد.

اگر برق نباشد:

به مثال رادیو باز می گردیم تا دلیل وجود روح و جسم را به طور روشن بیان سازیم گفتیم رادیو باید همه چیزش مرتب باشد تا کار کند حال این سئوال مطرح می شود اگر همه چیز آن هم مرتب باشد ولی به برق وصل نشود آیا می تواند کار کند؟ خیر چرا کار نم یکند؟ برای اینکه روح ندارد دستگاه رادیو مرتب و سالم است هیچ نقصی در او نیست ولی کار نمیکند و مرده است به محض اینکه آن را به برق وصل کنند بدون اینکه چیزی به آن اضافه یا از آن کسر شود به کار می افتد.

ماشین بدن:

بدن انسانی که یزدان مقتدر دانا درست کرده که نام آن را کالبد گویند ماشینی است که در اختیار روح گذارده شده در مغز انسان انواع و اقسام قطعه و پیچ و مهره و غیره وجود دارد که هر کدام آلت یکی از کارهایی است که روح بایستی انجام دهد.

دستگاههای گوناگون:

مثلا آن کسی که زبان ندارد نمیتواند حرف بزند، روح دارد ولی دستگاه مربوطه آن خراب و لذا از سخن گفتن عاجز است چشم آلتی است در اختیار روح. تا چشم هست روح از آن استفاده می کند. اگر کور شد این کالبد و این امری که شما میبینید نمی تواند چیزی بنگرد پس روشن و مسلم شد که روح در این عالم بدون دستگاه قادر به کار کردن نیست.

تفکر:

در مغز محلهایی است هر کدام جداگانه که نمی توانیم نام آن را سلول بگذاریم. (بعدا نام درست آن گفته خواهد شد)اگر هر کدام از این محل ها درست کار کرد، روح با آن کار میکند و اگر مریض شد نمی تواند با آن خوب عمل نماید. میتوان گفت که به صورت شعبه-شعبه است. مثلا ۲۱ شعبه می باشد که روح با آنها کار میکند.

حواس ۲۱ گانه:

تاکنون شنیده بودیم که انسان دارای پنج حس میباشد ولی در حقیقت حواس او خیلی بیشتر است که تا ۲۱ حس را برای دنیای فعلی می توان شرح داد. تمام این حواس را تک تک شرح خواهیم داد و طرز کار هر یک و حقیقت امر هر کدام را مرور خواهیم نمود. هر یک از این حواس محل ها و آلاتی دارد که روح با آنها می فهمد و می تواند کار کند مانند حس بینایی و شنوایی و بویایی و غیره جمعا ۲۱ حس. اگر محل های هر یک از این حواس سالم باشد روح با آن عمل می نماید و هر کدام سالم نبود روح با آن کار نخواهد کرد.

روح تقریبا به منزله راننده است هر موقع دستگاهی خراب شود میل دارد با آن کار کند ولی چون دستگاه خراب است نم یتواند با آن عمل نماید مگر اینکه طبیب حاذق یا جراح ماهری آن را بار دیگر علاج ساخته و در اختیار روح گذارد.

خواب:

باز هم از رادیو سخن می گوییم. وقتی رادیو را روشن کردیم روح به آن داده ایم ولی خفته است. پریسپری یا قالب مثالی در آن موجود است ولی هنوز روح عمل کننده در آن نیست. این رادیو در حال خواب است. درست مثل انسانی که در خواب باشد که پریسپری در او هست و روح از او کنار
گرفته با وجود خواب ممکن است صداهایی مثل خرخر و نق نق بکند(مثل آدم خواب که بدنش اعمالی را انجام میدهد و صداهایی غیر ارادی از او شنیده می شود). هنوز رادیو اتصال به موج یا کانالی نکرده و محلی را در اختیارش نگذاشته اند.

وقتی ایستگاهی را گرفتید روح در آن داخل می شود و بیدار می گردد و شروع به صحبت می کند(البته به شرط اینکه سالم باشد)روح و پریسپری با هم کار میکنند یعنی هم برق و هم نیروی فرستنده ایستگاه به اتفاق خود رادیو که به منزله کالبد است عمل بیداری را انجام می دهند.

روح چیست:

میتوان پاسخ داد که برق چیست که به رادیو جان میدهد که صحبت میکند. روح، انرژی است خدادادی که به کالبد جان می دهد. اگر پرسیده شد آیا روح می میرد در جواب می گوئیم خیر. اگر رادیو خاموش یا خراب شد آیا نیروی برق هم میمیرد( کلمه مرگ در مکتب وحدت معنا ندارد هیچ چیز نمیمیرد بلکه اجزاء تحول پیدا میکنند).

نکته قابل ذکر و مهم این است که سلامتی در تجلی روح بسیار بسیار موثر است همان که فکر، عقل، شعور و دیدن و شنیدن همه چیز از جلوه های روح است.

دانستیم حلول روح در بدن انسان چگونه است و از چه موقع داخل آن میشود؟ باید بگوئیم در عالم لایتناهی روح همیشه بوده و هست و خواهد بود و فنا و زوالی برای آن متصور نیست هر کدام از آنها کامل شود روح باآن کار میکند چه در حال جنینی، چه در حین بچگی، هر چه ماشین بدن تکمیل تر شود روح با آن بهتر عمل می نماید وقتی میگویند رشد پیدا کرد، بزرگ شد، رشد فکری و عقلی یافت مراد همین است. روح کم یا زیاد نمی شود، بزرگ و کوچک و کوتاه و بلند نمی شود، همیشه به یک میزان است ولی دستگاه او رشد و نمو کرده و بهتر عمل میکند.

مثلا حواس بینائی یا شنوائی یا وجدان طفل دو ساله به اندازه یک مرد سی ساله نیست. به علت اینکه ظرف او هنوز رشد نکرده و استعداد ندارد.
در هر کارخانه ای برقی یا دستگاه برقی که توجه کنیم، هر کدام از زیر مجموعه ها به اندازه نیازشان از برق استفاده می کنند بدون اینکه در ماهیت برق تغییری مشاهده شود. برق، برق است اما دستگاه استفاده کننده کم و زیاد، کوچک یا بزرگ است. اینکه اخلاق و روحیه را متفاوت   میبینید به جهات فوق است. ماشین بدن که در اختیار روح گذارده شده با هم تفاوت دارد کوچک و بزرگ و قوی و ضعیف است. این است که اشخاص در زندگی حدود عملشان با یکدیگر فرق دارد و هر کسی راه و روش زندگی خود را به شیوه خاص خود م یسازد که با دیگری متفاوت است و نمی تواند از آن تجاوز کند مگر با تمرین آن حسّ بخصوص.

پس در این عالم تساوی کامل میسر است ( فراوش نشود که در عالم لایتناهی عدالت و تساوی کاملا برقرار است).

خلاصه: در سراسر عالم آفرینش ماشینهای مختلفی هست که آن را مخلوقات نامند. روح عالم یا امر پروردگار با هر یک از اینها طبق استعدادی که دارند عمل میکند. روح، کوچک و بزرگ و توانا و ناتوان نمی گردد، و قدیم و جدید نیست بلکه آلت و اسباب با هم تفاوت دارند، که روح با هر یک از آنها به حدی که ظرفیت دارند کار انجام میدهد.

اشتراک گذاری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *