امثال و حکم

خروس بی محل

مرگ را خواند به خود بانگ خروس بی محل       هر که بیجا حرف می گوید سزایش کشتن است   

صائب تبریزی

در مورد افرادی که گفتار و کردارشان به جا و مناسب نباشد می گویند:

خروسی که بیگاه بانکی کشید        سرش را به یک بار باید برید .

 در تاریخ طبری نوشته ابوعلا محمدبلعمی آمده که روزی کیومرث شاه از راهی می گذشت دید خروسی سپید وچند مرغ از زمین دانه می چیند.ناگاه ماری قصد حمله به یکی از مرغان  نمود.خروس به سوی مار حمله برد وهرگاه بر مار ضربتی می زد از خود بانگی بر می آورد.کیومرث سنگی برگرفت و مار را کشت و سپس مقداری غذا جلوی خروس ریخت خروس از آن غذا هیچ نخورد تا تمام مرغان آمدند و با هم بخوردند.کیومرث از این سخاوتمندی و از آن دفاع جانانه در برابر دشمن بسیار خوشش آمد و گفت این خروس چه حیوان خوبی است زیرا طبع و خوی آن به انسان نزدیک می باشد سپس اظهار داشت این فرخ مرغی است و داشتن آن در خانه واجب و به مردم دستور داد داشتن مرغ و خروس را به فال نیک بگیرند و گفته شدخانه ای که بانک خروس به موقع از آن بلند شود در آن خانه دیو وارد نمی شود.

تا اینکه کیومرث شاه بیمار شد و یک روز در هنگام غروب آفتاب به ناگاه خروسی بنای خواندن را گذاشت و تا آن موقع هنگام غروب آفتاب نخوانده بود پس از این اتفاق کیومرث بمرد و دنیا را وداع کرد.از آن تاریخ خواندن خروس غیر از موقع معمول را به فال بد و نامیمون گرفته و هر وقت خروس بی موقع بخواند گویند بی محل خواند و اتفاق بدی روی می دهد و یا صاحبش می میرد و باید آنرا کشت.

از آن موقع اصطلاح خروس بی محل در ادبیات فارسی و گفت و شنود روزمره بوجود آمده است برای نمونه سعدی دارد:

امشب مگر بوقت نمی خواند این خروس         عشاق بس نکرده هنوز از کنار و بوس

و مولوی  سروده است که :

  مرغ بی وقتی سرت باید برید         عذر احمق را نمی باید شنید

         سر بریدن واجب آید مرغ را           کو به غیر وقت جنباند درا 

اشتراک گذاری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *