اخلاق و محیط زیست!

آیا به گمان شما بین اخلاق انسانها و فضایی که در آن زندگی می کنند رابطه ای وجود دارد؟ برای روشن شدن ارتباط میان اخلاق و محیط زیست بایسته است دو محور اساسی مورد بحث قرار گیرد.

الف- اصل توازن

خداوند تعالی در ظاهر و باطن همه موجودات قوانین و اندازه هایی قرار داده است که سلامتی و تکامل موجودات بدان وابسته است. اگر موجودی در سیر و حرکت خویش از اندازه های تعریف شده خارج شده و دچار آفت شود، از تکامل باز می ماند و به هدف تکاملی خویش نمی رسد، و چه بسا این بازماندگی به نابودی و هلاکت آن موجود بینجامد.

این قوانین طبیعی در همه موجودات وجود دارد و انسان نیز به عنوان پیچیده ترین موجود، همین قوانین را به صورت دقیق تر در درون و برون (جسم و روح) خود دارد.

اخلاق به اندازه ها و قوانین درون (صفات باطنی) انسان میپردازد.به عبارت دیگر علم اخلاق از محاسبات، مقادیر و حد و مرزهای جهان باطن و ملکوت بحث میکند. اما از آن جایی که عالم ملکوت و جهان درون بر جهان برون و عالم ملک و ماده، تقدم و اشراف دارد، اگر در مقادیر و اندازه ملکوتی و باطنی خلل پدید آید، آثار و تبعات ویرانگرش دامن جهان ماده و عالم ملک را خواهد گرفت.

جهت توضیح، مثالی می آوریم:
یکی از قوانینی که در فطرت و درون انسان ها تعبیه شده است، میل به کمال مطلق است. یعنی هر انسانی بر اساس فطرت و میل درونی خود به سوی چیزهایی تمایل دارد که پایان ناپذیر، بینقص و مطلق باشند، مانند زیبایی مطلق، ثروت مطلق، دانش مطلق. می دانیم که همه این موارد به صورت مطلق، بینقص و پایانناپذیر تنها در خداوند تعالی وجود دارد، و در جهان هیچ چیز مطلق یافت نمی شود. بنابراین انسان بر اساس میل درونی و تمایل فطری خود خداجو می باشد.

حال اگر انسان این قانون و تقدیر فطری و باطنی خود را بر هم زند، یعنی در دنیای فناپذیر و محدود، مطلق ها را جستجو کند، مجموعه ای از ناهنجاریهای فردی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بروز پیدا خواهد کرد، یعنی همه اندازه ها، تقدیرات و قوانین درون و برون درهم خواهد ریخت.

زیرا جهان ماده محدود، آسیب پذیر و فانی است و اگر بنا باشد همه انسان ها آرزوهای مطلق خود را در دنیا و جهان ماده جستجو کنند، یعنی با خواسته های نامحدود و مطلق بر سر سفره محدود و فانی بنشینند چه اتفاقی خواهد افتاد؟
معلوم است! جنگ، نزاع، کشتار، زیاده خواهی، تجاوز از حد و حق خود، اختلاف و چند دستگی، اضطراب، دروغ، غیبت، تهمت، سرقت، گران فروشی، جنایت، رشوه، خودکشی، ستم و بیعدالتی، نابودی جنگل ها، تولید بیرویه سلاح، مصرف زدگی، نیازسازی برای تولید بیشتر و به دنبال آن تخریب طبیعت، افزایش گازهای گلخانه ای، کاهش غلظت لایه ازن، آلودگی خاک، آب، هوا و گیاهان، استعمار، استثمار و ….

در مقابل، اگر انسان ها بر اساس خواسته های فطری و درونی خود حرکت کنند و مطلق واقعی را در خدا و ارزش های الهی بجویند، به محیط زیست به چشم گاو شیرده نگاه نمیکنند که تنها باید آن را دوشید. طبیعت در نظرشان هدف سلطه جویی، فخر فروشی و لذت جویی های نامحدود نخواهد بود بلکه طبیعت و محیط زیست برای چنین انسانی وسیله حرکت و تکامل خواهد بود.

انسان خدا باور طبیعت را منزل شخصی خود نمیداند و به خود این حق را نمی دهد که محیط زیست همه نسل ها را جولانگاه هوسهای شخصی خود قرار دهد و بخواهد اشتهای سیری ناپذیر خود را از طریق این سفره محدود ارضا کند. بلکه طبیعت در نظرش امانت خداست که به طور موقت بدو سپرده شده است و باید از آن مراقبت کند و سالم به دست دیگر بندگان خدا و نسل های آینده بسپارد.

انسان؛ جانشین خدا در زمین، امانتدار و نماینده پروردگار برای تعمیر و آبادانی طبیعت است. پس تا زمانی می تواند بر پست نمایندگی تکیه زند که از منشور و مقررات آن عدول نکرده باشد. در غیر این صورت، انسان تخریب گر طبیعت نه تنها امین خدا نیست که خائن و مطرود درگاه پروردگار است.

این بحث را می توان از زاویه ای دیگر نیز مطرح کرد و آن این که: در درون و برون همه اشیای جهان به صورت تکوینی قوانین کامل کار گذاشته شده است که در حقیقت این قوانین همان مقادیر، موازین، تقدیرات و اندازه های آنهاست. اگر این اندازه ها در موجودی سالم بماند آن موجود می تواند استعدادهای خود را بروز داده و به کمال خود برسد.

چند مثال:

آب در صورتی می تواند حیات بخش باشد و استعداد حیاتی خود « و جعلنا من الماء کل شی ء حی »  را به ظهور رساند که اندازه ی  H2O آن محفوظ بماند. حال اگر مواد زائد صنعتی، و آلاینده های شیمیایی وارد آب شود و اندازه آن را بر هم زند، و یا غلظ DO آن به زیرسطح موردنیاز برای بقای زیست طبیعی در آن دربیاید، این آب نه مفید، که مضر، و نه حیات بخش، که مرگبار خواهد بود.

هوا از گازهای گوناگون به شکلی که هر یک خواص شیمیایی خود را حفظ کرده اند، ترکیب یافته است. هوا تقریباً شامل ۷۸ درصد ازت، ۲۱ درصد اکسیژن و مقدار بسیار اندکی از ایندریک کربونیک و آرگون و گازهای دیگر تشکیل شده است که با تغییر اندازه و درصد هر یک از مواد و یا ورود گازهای زیان بخش به درون ترکیب یاد شده به جای « ممد حیات و مفرح ذات » بودن، اندوهبار و ممد ممات خواهد بود.

در زنجیره « آب، خاک، گیاه، اتمسفر » ، خاک را میتوان مخزنی دانست که آب را موقتاً در خود ذخیره کرده و سپس به تدریج در اختیار گیاه قرار میدهد. نیروهای موئینه ای و جاذبه خاک را در داخل منافذ خاک نگهداری میکنند. نیروی موئینه ای به دلیل چسبندگی ذرات خاک با آب و کشش سطحی مولکول های آب به وجود می آید و نیروهای جاذبه ای به دلیل بار منفی سطح ذرات رس است که بخش مثبت مولکول های قطبی آب را به خود میچسباند. برای این که آب بتواند درخاک جریان پیدا کند باید نیرویی که آب را به طرف ریشه میکشاند بر این نیروها غلبه نماید. حداقل نیروی لازم برای استخراج آب بستگی به رطوبت خاک و نوع خاک دارد. منحنی مشخصه رطوبتی خاک که رابطه بین درصد رطوبت خاک و پتانسیل آب می باشد نشاندهنده ی آن است که با یک نیروی معین چه مقدار آب می توان از خاک استخراج کرد.

در این فرآیند اگرچه یکی از حلقات زنجیره مفقود باشد یا نسبت و اندازه خود را از دست دهد و یا دچار آلودگی شود، رشد گیاه دچار اختلال شده یا موجب مرگ گیاه میگردد.

در تمامی ذرات اشیاء این جهان و نیز رابطه و تعامل اشیاء با یکدیگر چنین قوانین دقیقی حاکم است. این قوانین تکوینی در روح و جسم انسان نیز وجود دارد. به عنوان مثال چشم انسان به گونه ای آفریده شده است که باید در اندازه های معینی از نور بسر برد، اگر چشم انسان به نور بسیار شدید خیره شود و یا مدتی طولانی در تاریکی قرار گیرد، آسیب دیده و حتی بینایی خود را از دست می دهد.
یا گوش انسان به گونه ای آفریده شده است که در برابر صداهای خارج از اندازه و فرکانس هایی ناهمگون با دستگاه گیرنده اش، آسیب می بیند. حال اگر گوش انسان در معرض شدت صوتی برابر با ۱۴۰ دسی بل، که تقریباً چهار برابر صدای عادی و دو برابر صدای مجاز است قرار گیرد، گوش آسیب دیده و چه بسا عوارض جبران ناپذیری برای انسان در پی خواهد داشت.

ب- پیامبران؛ سفیران الهی محیط زیست

در روح انسان نیز قوانین و اندازه هایی وجود دارد که سلامتی روانی و حفظ و تعادل انسانها بدانها وابسته است. از آن جایی که اندازه های روحی و تعادل در سیستم روانی انسان بسیار پر اهمیت بوده و بر هم خوردن آنها موجب اختلال در نظام فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه میشود، خداوند متعال علاوه بر نیروی عقل، که اگر سالم باشد می تواند این نظام را حفظ کند، از این جهت در روایات از عقل به عنوان پیامبر درون یاد شده، سفیرانی از بیرون فرستاد تا عقل را از آفات در امان نگهداشته و سیستم نظام بخشی و نظارتی عقل را تقویت کنند و انسان را از خطرات قانون شکنی و عدم تعادل آگاه نمایند. زیرا همانطور که گفته شد قانون شکنیها و عدم توازن درونی انسان منجر به قانون شکنی ها و بر هم خوردن نظام جامعه، طبیعت و محیط زیست انسان میگردد.

خداوند دانای اسرار میدانست که انسان با حفظ توازن عقلی و روحی می تواند به پیشرفتهای موردنظر خود دست یابد و البته پیشرفت بدون تخریب محیط زیست، اما با بر هم خوردن توازن و درون انسان و نفس که جهان اکبر است، دنیای برون یعنی جهان اصغر نیز دچار آشوب و عدم توازن خواهد شد زیر انسان با مجموعه ذهن و دل و تخیل است که سازنده سیاست، فرهنگ و اقتصاد و اجتماع میگردد. بر هم خوردن توازن در درون انسان موجب هرج و مرج و عدم تعادل در جهان برون خواهد شد.

بهترین شاهد این مدعا جهان آشفته عصر ماست که با وجود نظام و انضباطهای پیچیده بیرونی، سازمانهای عریض و طویل حقوقی، دستگاههای مجهز پلیسی و بالابودن سطح آگاهیها و حتی ریشه کن شدن بیسوادی در برخی کشوها، با این حال آمار جرم و جنایت، خودکشی و جنگ روز به روز افزایش یافته که طوری که در سطح بین المللی و حتی در مجامع حقوقی و بشر دوستانه حرف اول را زور و زر می زند نه عدالت.


بنابراین اطاعت از خدا، انسان را از کج روی، افراط و تفریط حفظ کرده، اعتدال و توازن در رفتار، گفتار و پندار ایجاد میکند. از همین روست که برخی متفکران اسلامی که در مباحث اخلاقی اسلام تحقیق کرده اند پایه و معیار اخلاق را نه حسن و قبح بلکه « نظام بخشی قوا و غرائز » می دانند. می گویند:
همانگونه که علم پزشکی کارش نظام دادن قوای بدنی است، علم اخلاق نیز کارش نظام دادن قوای روحی است. زیرا انسان از نظر روحی، نیروها و غرائزی دارد که هریک از آنها وظایف و تکالیفی دارند. انسان باید حد و اندازه هر نیرویی را نگاه دارد و حق هریک را به درستی ادا کند اگر بیش از حق یا کمتر از حق هر نیرویی به او دهد موجب فساد و تباهی آن نیرو خواهد شد. به عنوان مثال اگر به ارضای شهوت و نیاز جنسی خود از راه حلال نپردازد، به عوارض روحی دچار می شود و اگر افسار گسیخته نیز عمل کند و حد و مرزی برای تحقق این میل نشناسد علاوه بر عوارض نامطلوب در خود و اختلال در سلامت روانی خویش، موجب بروز اختلال در نظام اجتماعی نیز خواهد شد.

پس انسان باید همه قوای روحی خود مانند قوه عقل و اراده خود را پرورش دهد تا بتواند بر عادات و شهوات خود حکومت کند و توازن را در آنها نگاه دارد.

 ریشه یابی مشکلات زیست محیطی

پس از روشن شدن معنای اخلاق و محیط زیست و نقش کلیدی اخلاق در حل بحران ها، با جرأت میتوان این ادعا را مطرح کرد که ریشه و اساس مشکلات زیست محیطی بشر شکست و انهدام ارزش ها و بنیادهای اخلاقی است. اگرچه این ادعا برگرفته از آموزه های دینی و نیز تجربه ای است که از دنیای معاصر داریم اما در مغرب زمین تعدادی از اندیشمندان نیز به همین نتیجه رسیده اند؛ نه از راه آموزه های دینی بلکه تنها با تجزیه و تحلیل تجربه چند صد ساله دنیای غرب در دین زدایی و نفی ارز شهای اخلاقی و علم تجربی را معیار همه ارزشها دانستن.

این اندیشمندان با تکیه بر این نکته که با وجود گسترش علوم تجربی و پیشرفت صنعت و رفاه، بحران ها روز به روز در حال افزایش و گسترش است. کلید درمان این سردرگمی ها، بحران ها و تخریب بی امان محیط زیست را احیای ارزشهای اخلاق دانسته اند.

جامعه شناس و فیلسوف بنام مغرب زمین  « سوروکین » میگوید: با وجود توسعه وسایل فنی و صنعتی و تکنیکی، هنوز ما به مراتب بیش از هر زمان دیگر احساس فقر اخلاقی و انسانی میکنیم.

« کامیل فلاماریون »می نویسد: بسیار غم انگیزاست این که از طرفی خورد و خوراکمان روز به روز ترقی کند اما به خاطر حرص و ولع مادی و شهوت طلبی های جسمی، روز به روز گرمای قلب هایمان فروکش کرده و سرد و سردتر شود و گل های زندگیمان پرپر گردد.

« برژینسکی » مشاور امنیتی آمریکا در دوران ریاست  جمهوری کارتر گفته است: جامعه ای که در شهوتها غوطه ور باشد نخواهد توانست قانونگذار اخلاقی جهان شود و هر تمدنی که از اخلاق تهی باشد، از درون پاشیده و متلاشی می شود.

بنابراین می توان در یک نگاه کلی نتیجه گرفت که بحران زیست محیطی نیز همانند دیگر بحران های برآمده از فرهنگ مادی گرا، زمینه ها و پشتوانه های فلسفی و اخلاقی دارد. اگر انسان، ماده را اساس جهت گیری های اصیل آمال خود بداند و ارزش های این جهانی و مادی را مقدم بر روح و ارزش های آن جهانی تلقی کند(ماتریالیسم)، علم و دانش را به کشف قوانین طبیعت و پدیده های آن منحصر کند (سیانتیسیم)و هدف انسان از علم را نیز نه کشف حقیقت که کسب قدرت و سلطه بر طبیعت و تسخیر آن معرفی نماید (تفسیر بیکنی از علم)
عقل انسان را از آسمان به زمین کشیده و آن را در عالم ماده محبوس کند (راسیونالیسم)، انسان را برای رسیدن به هدف خود یعنی لذت از طبیعت به طور مطلق و البته در چارچوب قانون خود ساخته، آزاد بداند (لیبراسیم)و حقی برای خدا و پیام های آسمانی در تعیین ضوابط و معیار استفاده از طبیعت و انسان است. زیرا انسان نامحدود طلب، لذت پرست، زاده حیوان که نه آغازی مبارک دارد و نه پایانی مشخص، نه قانونی مقدس که وی را از زیاده خواهی و تجاوز طلبی باز دارد و نه سرانجامی که وی را از قانون شکنی هایش بترساند یا به قانون گرایی هایش پاداش دهد.

چنین انسان هایی را در باغی کوچک به نام طبیعت که به راستی در برابر آرزوهای بی پایان انسان کوچک است، رهاکردن، آیا نتیجه ای جز جنگ و کشتار، ظهور دیکتاتورهای اقتصاد و سیاست، نابودی گیاهان و آلودگی آب و خاک و هوا و انتشار بیماری های نو به نو و… دارد؟

اگر انسانهای زاده ی میمون و مخلوق تصادف و بی مبدأ و معاد را در این جنگل نامقدس رها کنید و قانونی به نام قانون جنگل، قانون تنازع بقا و نابودی ضعیف ترها به وسیله قوی ترها را برایشان تعریف کنید، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چند تن از این میمونزاده های هوشمندتر و چاق و چله تر، با استفاده از امکانات موروثی یا کسبی، ثروت جنگل را به دست گرفته و با تشکیل دیکتاتوری سیاسی و اقتصادی، طبیعت و موجوداتش را آلوده میکنند.

 راهکار مشکلات زیست محیطی

بر این باوریم که دولتها و مؤسسات ملی و بین المللی که با ادعای سالم سازی محیط زندگی انسان و ایجاد رفاه، صلح و امنیت همگانی تشکیل یافته و به صحنه آمده اند، اگر ده درصد فرصت ها، توان، توجه و بودجه خود را به سالم سازی درونی و نهادینه کردن ارزش های اخلاقی اختصاص دهند، بسیاری از مشکلات زیست محیطی و یا تأثیرگذار بر محیط زیست برطرف خواهد شد.

روشن است که مراد از ارزش های اخلاقی، ارز شهای پایدار مورد توجه ادیان توحیدی و آسمانی است نه اخلاق بازاری و کاسبک‌ارانه.
دین اسلام نگاهی جامع و دقیق درباره زمین، آسمان، انسان، حیوان، گیاه و دیگر موجودات دارد. اسلام در تعریف انسان، وی را حیوان هوشمند معرفی نمیکند که تنها هنرش نسبت به دیگر حیوانات، هوش سرشار است که به کمک آن می تواند حیوانات دیگر را شکار کرده و طبیعت بی جان را تسخیر نماید. اسلام وجه تمایز و فصل تفاوت انسان را با دیگر حیوانات داشتن روح الهی و عنصر ملکوتی میداند. طبیعت را نیز بی جان ندانسته و تمامی موجودات را گویا و بینا و دارای شعور، آگاهی و احساس می داند.

قرآن کریم با صراحت می فرماید:
 « و إن من شی ء إلا یسبح بحمده » همه موجودات یاد و تسبیح خدا می گویند.
کوه و دشت و دریا و درختان که در نظر علوم تجربی موجوداتی گنگ و خاموشند که تنها به عنوان مواد خام و برای بهره برداری بی رحمانه انسان پدید آمده اند، از نظر اسلام درک و عاطفه دارند به عنوان نمونه رسول خدا با اشاره به کوه احد فرمود:
« هذا احد، جبل یحبنا و نحبه » این کوه احد است، ما را دوست میدارد و ما نیز آن را دوست می داریم.
با چنین نگاهی است که از قطع بیهوده شاخه های درختان و شکار حیوانات به منظور تفریح و سرگرمی نهی شده است.
هدف زندگی از نظر انسان مادی گرا رسیدن به حداکثر لذت در طبیعت دنیاست که خود بزرگترین عامل انهدام طبیعت است، اما از دیدگاه اخلاقی انسان تنها به مقدار نیاز واقعی، نه نیاز کاذب خود حق دارد از طبیعت بهره گیرد و طبیعت را نیز سالم به دست نسل های آینده برساند. در این نگاه استفاده مسرفانه و حریصانه از طبیعت ممنوع است و طبیعت مرکب حرکت دانسته می شود نه جولانگاه ریخت و پاش و اسراف و تبذیر.

به آسانی می توان درباره تفاوت این دو نگاه قضاوت کرد که کدامیک حافظ طبیعت است و کدامیک مخرب: نگاهی که انسان را به تماشای راز بزرگ طبیعت فرا میخواند تا از درون آن به حقایق هستی دست یابد (سیر در آفاق) و آن را دستمایه حرکتها و معرفت های درونی خود قرار دهد (سیر در انفس)، محیط زیست را مخلوق خدای پاک میداند و محیط زیست با چنین انتسابی، رنگ و بوی قدسی به خود می گیرد. نگاهی که طبیعت را ابزار وصول به بهشت و مرکب حرکت به سوی سعادت میداند و بدین ترتیب طبیعت از دو ناحیه مقدس می شود، از ناحیه مبدأ که دارای اصل و نسبی بزرگ و قدسی است و از ناحیه مقصد که به بازگشت انسان به سر منزل نیکبختی یاری میرساند.

در برابر این نگاه نگاهی دیگر است که نگاه مسلط امروز است، نگاهی برخاسته از تمدن مادی گرا که در آن زادگاه انسان طبیعت، ابتدایش طبیعت و پایانش طبیعت است و چاره ای ندارد جز آن که تمامی آرزوها، تمایلات، آرمان ها و خلاصه لذت هایش را از دل طبیعت بیرون کشد. بیچاره طبیعت که باید پاسخگوی میلیاردها انسان، با بینهایت آرزو و لذت جویی پایان ناپذیر باشد.

برای انسانی که می خواهد کمی و تنها کمی به اخلاقیات نزدیک شود، دوستی با طبیعت – این موهبت بزرگ الهی-اجتناب ناپذیر است.

اشتراک گذاری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *