آگــاهـی از منظر وحدت

نگاه در وحدت نسبت به آگاهی، آگاهی از معنا می‏باشد. اصولاًً آگاهی یعنی نور دانش، نور هم یعنی تجلیات خدا.

هرچه در عالمِ آگاهی وجود دارد، به‏ صورت فشرده است. تمام اطلاعاتی که به صورت فشرده دربطن بذر یک گیاه است از جنس آگاهی می‏باشد که نور این آگاهی باعث تکامل همۀ هستی می‏شود. پس آگاه ‏شدن یعنی نورانی‏ شدن وخدایی‏ شدن. خدا آگاه است، خدا آگاهی است.

 مراحل هفتگانه آگاهی:

آدمی در نحوۀ برخورداری ازمراتب آگاهی، اغلب دریکی از این هفت حوزه، سیر می‏کند:

۱- بیداری:

 بیداری اولین مرحله در کسب آگاهی است که با نشانه‏ هائی همراه است، این نشانه‏ ها بمثابه کدهائی هستند که با نگاه به آنها معانی به سراغ ما می‏آید. مثلاً ممکن‏ است که با دیدن رنگی خاص و یا نوایی از یک نوع موسیقی، ناخودآگاه عمیق شده وبه تأمل نزدیک شویم.

بخشی ازآگاهی‏های ما ازمجرای حواس ظاهر و همین آگاهی‏های ظاهری است که برخورداری از آنها به نوعی مراقبه نیازدارد، والا ممکن است ببینیم اما دریافتی نداریم.

ولهم اعین لا یبصرون بها و لهم اذانٌ لا یسمعمون بها (اعراف۱۹۵)

(برای آنان گوش‏هایی است ولی نمی‏شنوند وبرای آنان چشم‏هایی است ولی نمی‏بینند)

پس صرف سالم بودن حواس ظاهری، شرط لازم وکافی برای آگاه‏ شدن نیست ومی‏بایست که همراه  با مراقبه باشد.

 ۲- خواب :

 انسان در خواب هم ممکن است محل دریافت آگاهی قرارگیرد. وقتی حواس ظاهری ما موقتاً تعطیل می‏شود، حواس درونی ما برای دریافت آگاهی فعال می‏گردد.

و چون روان از طریق یک‏سری ریسمان‏های موجی، ارتباط تنگاتنگی با جسم ناسوتی دارد،  آگاهی‏های بدست آمده را درخود نگاه می‏دارد.

 ۳- رویا :

مرحله ‏ای  بین خواب و بیداری است که نه اینست ونه آن. یک لحظه در حالتی به‏ نام خلسه قرار می‏گیریم و آگاهی‏هایی را در درون خود دریافت می‏کنیم.

مرحلۀ رویا اختیاری نیست، صرفاً حالتی است برای دریافت. اگر قرار نبود آگاهی بر ما وارد شود، رویا بر ما اتفاق نمی ‏افتاد.

۴- ارتباط :

 این مرحلۀ جهد و در خود فرو رفتن است که در حوزۀ خودآگاه ما هم صورت می‏پذیرد. شخص از همۀ روزمرگی‏ها فارغ شده و به نیایش و مراقبه مشغول می‏گردد که در اصطلاح به آن “زمان تفکر” گویند.

“الساعه التفکر افضل عبادت الثقلین” …. مرحلۀ ارتباط درواقع تلاشی آگاهانه برای ایجاد حالتی است که در مرحلۀ پیش اتفاق می‏افتد.

این زمان تفکر، برای انسان از خیلی از عبادات او با ارزشتر است. بسیاری از عبادات ما، معرفتی در ما ایجاد نمی‏کنند ولی بعد از این حالت یک ابتهاج و فرح درونی بوجود می‏آید.

۵- مراقبه :

 دراین حالت شخص از احوالات پدیدآمده مراقبت می‏کند. حفظ و نگهداری از احوالات پیش آمده را مراقبه گویند. طول زمان هر مکاشفه عرفانی حداکثر ۲ساعت می‏باشد. یعنی ما حداکثر در همین زمان می‏توانیم ازآگاهی نازل شده مراقبت و استفاده ‏کنیم.

۶ – مرحلۀ توحیدی یا  امامت :

همۀ این ابزارتوضیح داده شده برای آن است که انسان به حدی از آگاهی برسـد که همـه‏ چیـز تحت بصیـرت وجـودی وی قرارگیـرد و در واقـع موجـودی معنوی شود.

 مراقبۀ مردان خدا از این نوع بوده است، آنها ناظر به حقیقت می‏شوند منتها با یک ظرفیت‏های فربه و هاضمه‏ های وسیع و آنچه از آگاهی که بر وجودشان نازل می‏شود، آنها را از مسیرشان دور نمی‏کند.

حقیقت را از پس پرده‏ ها می‏بینند اما موضعشان را تغییر نمی‏دهند. در واقع این مرحله، زمانی اتفاق می‏افتد که شخص در مراحل پیشین به ظرفیت‏های بالا و باصطلاح قرآنی به “شرح صدر” راه یافته‏ باشد.

آمده است که ابن ملجم به نزد مولا علی آمد و برای سفر از وی طلب مرکبی کرد، حضرت دو اسب داشت که یکی از آنها قوی‏تر از دیگری بود. هردو را به او نشان می‏دهد و می‏گوید: هرکدام را که می‏خواهی بردار. ابن ملجم هم رندانه فوراً سوار بر اسب قویتر می‏شود و خوشحال از این رندی‏ ای که کرده آهنگ رفتن می‏کند. علی او را صدا می‏کند ومی‏گوید که برای خرج سفر پولی هم همراه داری؟ و چند سکه هم بعنوان توشۀ سفر به او می‏دهد.

ابن ملجم پول را می‏گیرد و دور می‏شود. علی(ع) آهسته می‏گوید:

” من طالب حیات تو هستم، ولی تو طالب ممات منی. من می‏دانم که تو قاتل منی، ولی تو نمی‏دانی که من دوست تو هستم”.

این همان حالت ایجاد توازن دردانستن و ندانستن است. شخص در عین آنکه می‏داند ولی طوری رفتار می‏کند که نمی‏داند. یا همان چیزی که ما آنرا “تغافل”می‏نامیم:

       امیــرغافلـه را هـم تغافلـی بایــد              که بی نصیب نمانند قاطعان طریق

۷ – وحدت یا یگانگی :

در این مرحله انسان با آگاهی از یک جنس می‏شود. انسان دیگر ناظر بر آگاهی نیست و نقش تماشاچی را بازی نمی‏کند، خود بازیگر این آگاهی می‏شود.

آگاهی اشیاء در وجود انسان شکل می‏گیرد و آگاهی حاضر در هستی با باطن انسان تعامل پیدا می‏کند. دراین مرحله دیگر انسان، آگاه نیست بلکه خود آگاهی است.

مشخصات آگاه شـدن انسـان:

برخورداری ازآگاهی یک مختصاتی را به همراه دارد. درواقع تفاوت وحی و وهم هم همینجا مطرح می‏باشد، این شاخص‏ها به ما کمک می‏کنند که بین این‏ دو، تفکیک قائل شویم.

۱- وصف ناپذیری :

اولین شاخص، آن است که کشف را نمی‏توان تعریف کرد، هرچقدر هم که تلاش کنیم میسر نمی‏شود، متأسفانه تنها حلاوت آن را از خود دور می‏کنیم و خودمان را از دریافتهای بعدی محروم می‏نمائیم.

پس به جای تلاش برای افشاء، لازم است که  خویشتن‏داری ورزیده و آنرا در درون خود بارها وبارها مرور کرده تا پیام‏های آنرا دریافت کنیم ومنتظر باشیم که”شهود” آن نیز برسد، شما نگاه را باید تیز کنید، اعراض نکنید و منکر نشوید، نشانه ‏ها می‏آیند. تعبیر در ادامۀ خود سیر می‏آید، نه لزوماً در تفسیر دیگران !

۲- معرفت بخشی :

دومین مشخصه اینست که انسان نمی‏تواند با یک امر متعالی سر و کار داشته‏ باشد و متحول نشود، این خاصیت ذاتی برخورد با معرفت است.

مثل نماز خواندن، خاصیت نماز این است که ما را متحول کند. ابزاریست برای تکامل معنوی ما، اگر نماز خواندیم و رفتارمان تغییر نکرد، بدانیم که نماز نخوانده‏ ایم. آیا ممکن است آدمی به معراج برود ولی بوی گند مرداب ازخود منتشر کند؟ این بو بخاطر این است که از عروج فاصله داریم.

اگر کار معنوی می‏کنیم باید بوی معنویت را منتشر کنیم در غیر اینصورت عمل ما تزویر بوده است.

نشانۀ  “معرفت الله”  هم همین است که بوی خدا را منتشرمی‏کند.

۳ – زود گذرند :

چنانکه قبلاً نیز گفتیم، حداکثر عمر سیر حاصله در وجود ما ۲ ساعت می‏باشد و بعد از آن به خاطرۀ یک مکاشفه تبدیل می‏شود. ما تا ابد نمی‏توانیم از یک مکاشفه، نیرو بگیریم.

مکاشفات می‏توانند مقدماتی باشند برای بالا رفتن سالک. درمرتبۀ بالاتر هم مکاشفاتی از جنسی قوی‏تر انتظار ما را می‏کشند.

۴- انفعالی زا هستند :

وقتی ما در مواجهۀ یک امرقدسی قرار می‏گیریم، از خیلی از خصوصیات ظاهری فاصله می‏گیریم. از لباسمان، از معلوماتمان، از محیط‏مان، از اطرافیانمان و غیره.

دوش کز من خالی گشت خالی جای من             آمــــد آن   یکتـــا بـت  رعنــای مــن

شــد  ز بعـــد  لای  مـــن ،   الای   مـــن            گفـت:   کای در عاشقی رسوای من

خواهم از  هستی  خبر دارت  کنم

چنانکه گفته‏ شد، مراتب برخورداری ازآگاهی در وجود انسان، به هفت مرحله تقسیم می‏شود که درمرحلۀ هفتم به بیان قرآنی: “آگاهی عریانی بر ما ظهورمی‏کند که همان نقطۀ تلاقی وحدت وجود آدمی با پروردگارمی‏باشد”

” فکشفنا عنک غطائک فبصرک الیوم الحدید “

 در مرتبۀ وحدت، دیدگان ما تیز می‏شود وهیچ گره ای جلودار آن نیست و آگاهی، بدون هیچ پوششی برما جاری می‏شود.

اشتراک گذاری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *