از نگاه وحدت، دین تنها به ادیان الهی اطلاق نمیشود، بلکه ادیان غیر الهی نیز که چراغی را روشن نمودند تا بشریت هدایت گردد، در زمرۀ همین دیدگاه قرار گرفته و دین نامیده میشوند.
همۀ ادیان چه الهی و چه بشری، دارای دو وجه هستند:
۱- وجه بیرونی که به آن پوسته یا شریعت دین میگویند.
۲- وجه درونی که مغز دین است و به آن عرفان دین میگویند.
در هر دینی، نمایندۀ تفکر نوع اول را فقیه، خاخام و ملای آن دین و نمایندۀ تفکر نوع دوم را عارف آن دین مینامند.
شریعت پوسته عرفان است و در آن ولو عادتاً تأکید فراوانی بر یک سلسله تعلیمات و اعمالی مثل دعاها و آئینهای عبادی و مراسم تجمع در اماکن مذهبی و برگزاری انواع نمازها و نیایشها و… گردیده است. این نوع آداب و اعمال، رفتهرفته به صورت عادتهای عبادی درآمده و عدم انجام آنها، گناه محسوب میگردد. و انجام پیوستۀ آنها حتی اگر از سرِ بی ذوقی وکم معرفتی و یا از سر عادت هم که باشد، واجب بوده و ترک هر یک از آنها مجازات دارد.
اما از دیدگاه عرفا، قضیه به شکل دیگری است و به محض آنکه عبادتها تبدیل به عادت شوند، باید عادتشکنی کرد. حتی اگر عادتها فضیلت بهبار بیاورند. اگر عادت کردید که همیشه در گوشه ای از خانه نماز بخوانید و یا حتماً اولِ وقت با خدا راز و نیاز کنید، این یک نظم شرطی است ومیبایست ترک شود.
ما غالباً در حوزۀ عبادات خود، با عادت همراه میشویم که این عادات حجاب در پی دارند. لازمۀ زدودن حجابها را خرق عادت نام نهاده اند، یعنی پاره کردن یا مبارزه کردن وقیام کردن علیه عادتها.
به همین جهت سِیر ما در جهت خدائی شدن، حالت سکون به خود میگیرد.
در این دنیا کسانی هستند که هیچ تعلّقی نسبت به دنیا نداشته و به اصطلاح مهر باطل خورده هستند، امّا حجابهای خود را درنوردیده و از قید و بندها رها شده اند، درنتیجه، اخلاص از وجود آنها تراوش میکند و عمل آنها عین اخلاص است. در عرفان، بحث این است که چه کسی عاشقتر است نه فاضلتر!
دریدن حجابها و دیدن نور هدایت
قبلاً لازم است به این نکته اشاره شود که عملی که از سوی ما سر میزند، اصولاً در راستای تأمین رضایت سه چیز است:
رضای خدا، رضای مردم، رضای نفس.
یعنی ما، یا بندۀ خداهستیم یا بندۀ مردم و یا بندۀ نفس خود، معنای شرک وتوحید هم در همین حوزهها آشکار میشود.
نماز، روزه، انفاق، صدقه، امربه معروف و ……، کدام را برای بندگی خداوندانجام میدهیم؟
در اخبار آمده که، تشخیص شرک کار مشکلی است. از دیدگاه وحدت، شرک یعنی تقسیم کردن هستی و کائنات بین خود و خداوند.
مشرک کسی نیست که به دو خدا اعتقاد داشته باشد! مشرک کسی است که خود را تنها عامل مؤثّر در زندگی خود بداند.
اولین مرحلۀ خرق حجاب این است که انسان عباداتی که بوی بندگی خداوند را ندارد، رها کند. در مرحلۀ بعدی انسانِ اهلِ سلوک، به جائی میرسد که حتّی لذّت از عبادت هم حجاب او محسوب میشود، در حالیکه قبل از آن لذت از عبادت را منتهای آرزوی خود می دانست.عادت در عبادت نیز با نوعی خود ارضائی در جهت ارضای نفس همراه میشود.
فرق عادت و عبادت درچیست؟
تفاوت آن در همان حرف « ب » است و آن هم « ب » بندگی است! عبادت عملی است که رنگ و بوی بندگی در آن باشد ولی عادت صرفاً یک عمل عادی است، با عادت به آرامش میرسیم اما این آرامش ممکن است حاصلِ شرطی شدنِ ما نسبت به آن عمل باشد، هیچ عملی بخودی خود عبادت زا نیست.
از نگاه مکتب وحدت، تنها هر عملی که باعث انبساط و فرح درونی شود عبادت است. مثلاً عمل سنگ انداختن، بهخودی خود عبادت نیست، امّا وقتی در یک مجموعه فکری، با اخلاص توأم شده و بهطور سمبلیک برای دفع شیطان بکار گرفته میشود، تبدیل به عبادت میگردد.
حال اگر با نیت بندگی، مرتکب گناه هم بشوید، عبادت محسوب میشود.
و امّا نیت بندگی چیست؟
این است که وقت عمل، هوای نفس، مورد توجه نباشد.
انسان به هر قبله ای غیر از خودش روکند، چون خودپرستی درآن نیست و باعث از خود رهاشدن و توجه او میشود، عبادت تلقی میگردد، حتی اگر این قبله، چیزی مثل گربه باشد که برای کسی چون ابوسعید منشأ خیر گردید.
عادت هرعملی است که از سرِ بندگی نبوده، بلکه از سرِ تکلیف ادا شود، اما در عبادت، تکلیفی در میان نیست بلکه عمل از سرِ ذوق و یقین است. معنای «واعبد حتی یأتیک الیقین»، غیر از این نیست. مثل پوشیدن لباس گرم در زمستان که از سر یقین صورت میگیرد.
همانطور که میدانید، سلوک، یک بدایت دارد و یک نهایت. هر مرحله از آن نیز آدابی مخصوص به خود را داراست و چنانچه سالک مرحله ای به جلو رانده شد، رعایت آداب مرحلۀ قبل، عملی است لغو که فایده ای درپی نداشته و بازگشتن به آن فقط از سر عادت ممکن است اتفاق بیافتد.هر عادتی که بیشتر وجود ما را اشباع کرده و مانع سیر ما میشود، خرقِ آن عادت نیز سختتر میباشد.
در خلاف آمد عادت بطلب کام که من کسب جمعیت از آن زلف پریشان برده ام
راه دریدن حجاب
برای ترک یک عادت میبایست ابتدا آن عادت را خوب شناسائی کرد وحجاب آنرا فهمید، و سپس یک «عمل خالصانه» را برای دریدن آن انجام داد….
در واقع عمل خالصانه ای از ما سر نمیزند مگر اینکه حجابی را از ما دور کند.
در شریعت، توبه به معنای قیام علیه گناه است، اما در عرفان، توبه به معنی قیام در مقابل عادات است، حال ممکن است این عادات، عبادت ما محسوب شود.
هر عبادتی را که احساس کردید گریبان شما را گرفته کنار بگذارید. عبادتی که به عادت تبدیل شود، در ابتدای امر مفتاح است ولی در مراحل بالاتر حکم دل را نگاه داشتن است.
به اعمالی که صرفاً یک عمل است، دل خوش نکنیم. انسان برای از بین بردن حجابها، میبایست عادت شکن شود و عمل را به سمت خالصِ آن هدایت کند. ما باید بهدنبال مقبول بودن عبادت باشیم نه صحیح بودن آن، زیرا عبادت صحیح را مجتهد میپسندد اما عبادت مقبول را خداوند.
تا زمانیکه عبادتی ما را گرم میکند مقبول جان و جانان است، حال اگر این عبادت یک تکنیک بوده و ما را گرم نکند و تنها از سرِ تکلیف انجام شود، عبادت ظاهری بوده و فقط در مسیر شریعت تعریف میگردد.
در شریعت، انسان، مکلفانه عبادت میورزد تا به سمت کمال حرکت کند ولی در عرفان این انسانِ به کمال راه یافته، هرچه میکند، عبادت است.
مثل انشاء نویسی دانشآموزان ابتدائی که در ابتدا برای تقویت قالب بندی انشاء، مکلفند که از الگوهای قوی استفاده کنند ولی بعداً که خود نویسنده شدند، هرچه بنویسند، خود یک الگو میباشد.
شریعت، پوسته ای است که از حقیقت دین مراقبت میکند. در شریعت هر عملی از عمل دیگر مراقبت مینماید. در مسیر سلوک، انسانِ اهل طریقت علوِطبع پیدا میکند و در جهت ارتجاعی حرکت نمیکند. هنگامیکه انسان به حقیقتی میرسد، آن حقیقت، شریعتی را میطلبد. یعنی هر حقیقتی، در یک قدمی خود، شریعتی دارد، پس یک شریعت کلی و ثابت برای همۀ حقیقتها وجود ندارد.
به چه دلیل ما دین موسی را قبول نداریم؟ چون حقیقت اسلام را درک کرده ایم. حضرت محمد(ص) دید که فهم از شریعت موسی با حقیقت عیسی متعارض است، پس شریعتی نو در دل مردم روانه ساخت. چون حقیقت اسلام، شریعت خود را میطلبید.
اکنون نیز که تجلیات حقیقت، دائماً در حال بسط است، شریعتی ثابت، نمیتواند نگاهدارنده و محافظ همۀ آن حقایق باشد.
اما از محور بحث دور نمیشویم، خداوند در قران ذکر کرده:
“اگر میخواهید من را ببینید، عمل صالح انجام دهید”
خداوند بی همتا درِ عملِ صالح را باز گذاشته، نه نماز، نه روزه، نه دعای کمیل و نه هیچ عملِ خاصِّ دیگری را ذکر کرده.
عمل صالح عملی است که ما را در مسیر سلوک گرم کند. عملی که بواسطۀ آن، شایستگی تقرب در پیشگاه حضرت حق را داشته باشیم. اگر میخواهید اخلاصتان را در عمل بسنجید، توجه کنید که این عمل چقدر شما را از اجتماع دور میکند. عمل خالصانه، باب میل دیگران نیست و این خداوند است که مشتری همیشگی عمل خالص ما میباشد.
از شیشۀ بی می، می بی شیشه طلب کن حق را ز دل خالی از اندیشه طلب کن
انسان زمانیکه واصل میشود، مرگ اجتماعی وی شروع میگردد و در این مردن است که هستی او کمال مییابد.
اصولاً در تعبیر عرفانی، رندی به معنی بر صف زدن و خود را از نگاه دیگران مصون داشتن است.
بمیر قبل از آنکه مرده باشی! پاره کردن حجابها بعد از مرگ امکانپذیر نیست، زیرا روان بعد از ترک جسم، در تاریکیهای عذاب است.
خدایا به ما مدد بده تا بندۀ نگاه دیگران نباشیم و خویشتنِ خویش را در خواسته های دیگران حل نکنیم و حرمت نفس را نگاه داریم
پاسخی بگذارید