این سه شب علاوه بر اینکه درتشیع به عنوان شبهای قدر مورد توجّه خاصّی قراردارند، از جهت دیگری نیز دارای اهمیت میباشند و آنهم تقارن این شبها با واقعۀ شهادت علی علیه السّلام است.
اتفـاقی که در ایـن شبها افتـاد، ارزشهای تـاریـخ شیعـه را رقـم زده و مسئولیتهائی را نیز بر دوش شیعیان قرار داده است. ما نباید این اوقات را صرفاً شبهای ضربت و شهادت بدانیم، بلکه شاید بهتر باشد که آنها را شب حمله به عدالت و قربانی کردن آن بدانیم! یک جریان عدالت کش که ابن ملجم نمایندۀ تاریخی همیشه زندۀ آن است، جریانی که نه با ابن ملجم شروع شده است و نه با او به اتمام میرسد. هرچه تاریخ پربارتر میشود، شاخصهائی مثل ابن ملجم نمایانتر میگردند. انسانی که متکی به عقاید و دریافتهای مذهبی خود بود و امکاناتی نیز فراهم داشت و با آن امکانات، مظهر عدالت را به شهادت رساند.
عدالت در طول تاریخ، همواره از سوی دوعامل «ظلم» و «جهل» مورد حمله قرار گرفته است، یعنی حمله ای ناجوانمردانه و ناآگاهانه! گاهی اوقات ظلم در دست قدرت و گاهی اوقات هم قدرت در دست جهل…..!
بنابراین زمانی ابوبکر، عمر، عثمان، سقیفۀ بنی ساعده، معاویه و… درمقابل علی قرار داشتند و زمانی هم خوارج، ابن ملجم، ابوموسی اشعری و ابن الکواب و…! طایفۀ اول میدانستند که عدالت چیست، عادل کیست و اینکه بقایشان در فناکردن آندو است. ولی طایفۀ دوم نه میدانستند عدالت چیست و نه عادل کیست. هر دو درپی کشتن بودند اما اگر اولی ظلم کرد دومی ظلم مضاعف نمود. اولی آگاهانه کشت و دومی ناآگاهانه! اولی خائن است و دومی جاهل! در حقیقت جاهل، هم به عدالت ظلم میکند و هم به خود، چراکه عدالت را از خود دریغ میدارد!! و عجبا. . . که هر دو طایفه شعار عدالت خواهانه داشتند.
در این شرایط، وجود ما یک تناقض پیچیده و تودرتو است. « ابن ملجمهائی هستیم که داد علی سر میدهیم ». تناقض در اینجاست َواِلاّ ابن ملجم مزدور نبود، از کسی هم پولی دریافت نکرده بود، گمانش جاهلانه بود و مطابق گمانش نیز رفتار کرد. مثل بعضی از ما که در عمل، عدالت کش هستیم ولی در شعار، عدالتجو! و به دلیل امکاناتی که در دست داریم، به ترور دیگران مشغول هستیم.
کدامیک از ما مدعی است که در ترور خواهر یا برادر خودش شرکت نکرده و از غفلت آنها سوءاستفاده ننموده؟
انسانی که میتوانست نمایندۀ خدا باشد، بر فرق علی، مظهر عدالت کوبید.
خاستگاه ابن ملجم زهد شریعت مآب بود، همان پدیده ایکه وقتی درون و بیرون ما را درگیرکند، اولین چیزی که مغفول قرارمیگیرد، امام است! و به آسانی در دستان ما قربانی میشود.
نباید چنین تصور کرد که اگر در زمان علی زندگی میکردیم چه سعادتمند بودیم. مطمئناً اوضاع بهتر از این نبود! در حقیقت در طایفۀ ابن ملجم بودیم کمااینکه در حال حاضر نیز هستیم.
همۀ ما از صبح تا شب برعلیه عدالت، در حال قیام هستیم، نان عدالت را میخوریم، شعار آنرا سر میدهیم، اما حاضر نیستیم حتی یک لحظه زیر بار مسئولیت آن برویم.
بهقول اریک فروم: همۀ ما شعار آزادی میدهیم اما هیچ کس حاضر نیست حتی یکدقیقه مسئولیت آنرا قبول کند. زمانی هم که آزادی به او داده میشود، توان نگاهداری آنرا ندارد.
به هرحال اگرچه شبهای نوزدهم و بیستویکم رمضان در تاریخ، شبهای قربانی شدن عدالت میباشند، در زندگی ما هر شب، شب نوزدهم و بیست ویکم است! ما هردم برای تأمین منافع خود با عدالت درستیز هستیم ولی چون عدالت، صامت است، آبرویمان نمیرود.
همۀ ما دست آلودۀ قتل علی هستیم، چرا که عدالت کشیم!
ما در فضای این شبها نیز با یک پارادوکس مواجه هستیم، از یک طرف باید داغدار قربانی شدن عدالت باشیم، از طرفی هم باید شاد باشیم که خداوند در این شبها کیفیت جدیدی را به ما عرضه میکند. در واقع، کریم در را باز کرده است که تحفه ای را در دستان ما قراردهد ولی دستان ما آغشته به خون عدالت است و با همین وجودِ آلوده به کشتن حق، قرآن برسرمیگیریم و از « بِکَ یا اﷲ » تا آخر را میخوانیم و با خواندن این ذکر نیم ساعته، دل خود را خوش میکنیم که فردای آن شب رستگار خواهیم شد!
اینهمه «لیلهالقدر» گذرانده ایم و هنوز در «لیلهالقبر» مانده ایم. پس چرا رستگار نمیشویم؟! زیرا دستی را که به سوی خدا بلند میکنیم، آلوده است، آلوده به خون عدالت، آلوده به خون علی!
مــا دریــن انبــار گنـــدم مـیکنیـم گنـــدم جمــع آمــده گــم مـیکنیـم
می نیــندیشیــم آخـر مــا بهــوش کین خلل درگندم است از مکر موش
مــوش در انبــار مـا حفره زده اسـت واز فنش انبـار ما ویران شدست
اول ای جـان دفـع شـرّ مــوش کن وانگهان در جمع گندم جوش کن
گـر نـه موشـی دزد درانبار ما است گنــدم اعمال چل سـاله کجاست
خلاصه قدری تئوری، برای خود دست و پا کرده ایم که با آنها، هم علی را دوست داریم، هم شب قدر را پاس میداریم، هم بر ابن ملجم لعن و نفرین میکنیم و هم حساب خود را از دیگران جدا کرده و بندۀ خوبی هم برای خداوند شده ایم!
« اَلّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد وَآخِرَ تابِعٍ لِهُ عَلَی ذالِکَ »
غافل از اینکه در درجه اول باید به خود رجوع کنیم. چراکه عدالت کشی، بسیارآسان است و اتفاقاً ساده ترین قتلی که در این دنیا رخ میدهد، کشتن عدالت است.
امیدواریم اولین چیزی که در این شبها برما وارد میشود، فهمیدن شئونات عدالت باشد که اگر فقط همین یک اصل را در زندگی دنیایی خود بفهمیم، دیگر از قیامت، خوفی نخواهیم داشت!
انسانی که به عدالت نزدیک شده، انسانی خدائی است، یا به عبارتی ولی خداست. نشانۀ ولی خدا آناست که عدالت را درک کرده باشد. در روایت هم آمده، هنگامیکه امام زمان (عج) ظهور میکند، عقول مردم را پرورش میدهد. وقتی عقل مردم پرورش یابد، مفهوم عدالت را درمورد خود به کار خواهند گرفت، چرا که عدالت از تبعات عقل است. بنابراین ابتدا باید مفهوم عدالت را درک نمود و از غریزه فاصله گرفت تا توان نزدیک شدن به عدالت ایجاد گردد.
چگونه میتوان در مهد حیوانیت، شعار عدالت سر داد؟ در درجه اول باید خصیصۀ ترور شخصیت از انسان دورگردد. ترور، شیوۀ صیادان طبیعت است، در این شبها باید از خداوند طلب کرد تا صفت ترور از انسان دور گردد.
اما سؤال این است که:
- شب قدر چه مکانیزمی دارد و معنایش چیست؟
- آیا تفاوت ذاتی با بقیۀ شبها دارد یا یک امر اعتباری است؟
- سابجکتیو(subjective) و بیرونی است یا آبجکتیو(objective) و درونی؟
- شب قدر، مربوط به همۀ ادیان است یا مخصوص دین اسلام میباشد؟
- شب قدر، خاصّ خود پیامبر است یا به همۀ آحاد امّت او تعلّق دارد؟
- آیا شب قدر، کیفیتی است که مربوط به یک دورۀ خاص تاریخی است، یا تا زمان باقی است شبقدر هم باقی است؟
حقیقت این است که شب قدر در ادیان دیگر نیامده و گزارشی هم نشده است که پیامبران دیگر ادیان به چنین شبی معتقد باشند. البته وقتی صحبت از اسلام میکنیم منظور، قرآن و سنت است، یعنی آنچه در کتاب یا در سیرۀ عملی پیغمبر آمده است که به آن « سیرۀ نبوی » گفته میشود و شب قدر در این فضا در نظر گرفته میشود. گفتیم که شب قدر مخصوص اسلام است، البته روایت بسیار ضعیف و منحصر به فردی هم دلالت میکند که پیغمبر فرموده است: برادر من، آدم هم شب قدر داشته است. در اسلام بین شیعیان و اهل سنّت، تفاوتهایی در قبول داشت شب قدر وجود دارد و این تفاوتها در اینمورد است که: آیا شب قدر مخصوص پیامبر بوده یا شامل امت او نیز میشود؟ و مورد بعدی اینکه: آیا شب قدر مخصوص دهۀ سوم رمضان است یا خیر؟
عامۀ اهل سنت براین اعتقاد هستند که شب قدر در همۀ طول سال پنهان میباشد و اختصاص به دهۀ سوم رمضان ندارد، اما شیعیان معتقدند که در دهۀ سوم ماه رمضان است و خارج از آن نیست.
اما سوال این است که درکدام شب از این دهه قرار میگیرد؟ پاسخ آن برمیگردد به گفتگوهائی که با پیامبر صورت گرفته است.
صراحتاً چندین بار از ایشان دربارۀ اینکه شب قدر به طور مشخص چه شبی است سؤال شده، که ایشان به اشاراتی نظری و عملی آنرا معطوف به شب ۲۳ رمضان کرده اند.
به عنـوان مثـال، توجّـه ایشـان در دهۀ پایانی رمضـان بیشتـر میشـد. به همسرانشان نزدیک نمیشدند و از این قبیل امور که این موارد دلالت برآن دارد که احتمال وقوع شب قدر در دهۀ سوم، نزد ایشان بیشتر بوده است.
ولی عامۀ اهل سنت معتقدند که شبقدر، مخصوص محمد(ص) است و ما خود، قادر نیستیم پیامهای خداوند را به طور مستقیم دریافت کنیم. بنابراین، فضای کلی این بحث، میان مسلمانان است.
اما اعتقاد عارفان، چه در شیعه و چه در سنت، براین است که شب قدر شبی است پنهان در بین دیگر شبها و برخورداری از آن بر همگان مجاز شمرده شده است و اختصاص به وجود پیغمبر و یا دورۀ خاصی ندارد.
بنابراین در این بیان که « شب قدر شبی است پنهان » عمدی، لحاظ گردیده نه اینکه سهواً این بیان صورت گرفته باشد! به دلیل اینکه مردم فقط در یک شب، پرهیزکار نباشند. مانند کشور ما که مردم به صورت اعتباری، آداب مخصوصی را در این سه شب انجام میدهند و به گمان آنکه حاضر شدن در این شبها، به معنای بهره مندی از آن نیز میباشد، اغلب به پوسته ای از شب قدر میپردازند، مثل رعایت آداب ظاهری، تجمع، خواندن اذکار قدسیه به صورت سرود و برسرگذاشتن قرآن، به استعاره از اینکه در یکی از این شبها، مفهوم قرآن بر پیغمبر نازل گردیده است. البته این امر، محل مناقشات فراوانی است، چنانکه گفته شد برخی از مفسّرین معتقدند که مجموعۀ قرآن تماماً در یک شب بر محمد نازل شده است و برخی نیز اعتقاد به نزول تدریجی آن دارند.
پاسخی بگذارید