بوی وفا

امشب دلم به وسعت یک کهکشان شده
دشتى چو لإله زار به من ارمغان شده
جندیان ستاره هدیه فرستاده اى به من
یلدا فرو نشست و شب اختر نشان شده
امشب کویر خشک دلم گشته سبزه زار
بوى وفا بشوق تمنا روان شده
با باغبان بگو که خزانت بسر رسید
طبع بخواب رفته، دوباره جوان شده
شال شفق به چهره خورشید پرده بست
زاندیشه عطر خاطره هایم عیان شده
چون شعله میکشد نفس گرم دوستی
غوغاى شؤم جغد به صحرا نهان شده
امشب نکاه خسته ی خیسم برفته است
عالم به یمن عشق برایم جوان شده
مشکین سیاه زلف تو تفسیر شب کند
انهم شبی که نور رخت در میان شده
زنار خون ببسته افق، در نگاه خلق
خورشید و کهکشان همه در بیکران شده
بانگی زعمق وسعت شب میرسد بگوش
گوید ” رها” نسیم محبت وزان شده

جبرئیلی(رها)

اشتراک گذاری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *