کلاسی سیسم( Classicisme )

کلاسیک در زبان لاتین به معنای طبقه و گروه است و ریشه آن واژه لاتینی کلاسیکوس، به معنی درجه اول است.

«این واژه در معنای وسیع خود به آثاری اطلاق می شود که نمونه ادبیات کشوری شمرده شوند و مایه افتخار باشند. در واقع کارهای ادبی کلاسیک به آن دسته از آثار ادبی گفته می شود که نوع اعلای خود باشند، به عنوان نمونه و مظهر کامل مورد قبول همگان واقع شوند و بدین وسیله تبدیل شوند به عناصری معیار، که مورد تقلید قرار می گیرند. »

کلاسیسم عبارت است از : عقیده طرفداران تقلید از سبک کلاسیک نویسندگان باستانی ونویسندگان قرن هفدهم و به مکتبی ادبی اطلاق می شود که در قرنهای شانزده تا هجدهم میلادی در اروپا رواج داشت.  این مکتب در پی شکوفایی فرهنگی(رنسانس)در اروپا به وجود آمد.

رنسانس که یکی از بزرگترین وقایع تاریخ دنیا محسوب می شود، در قرن چهاردهم میلادی در ایتالیا و اسپانیا آغاز شد، با تأخیری یکصد وپنجاه ساله به کشور فرانسه راه یافت و از آن پس، فرانسه بزرگترین مدعی ادبیات کلاسیک جهان به شمار آمد.

شاید مهم ترین دستاورد رنسانس، «نهضت امانیسم » یا «انسان مداری » بود؛ این نهضت که تأثیری مستقیم در شکل گیری مکتب کلاسیسم داشت، بر وجود انسان به عنوان موجودی ارزشمند تاکید می کرد. پیش از آن و در قرون وسطی یعنی حاکمیت مطلق کلیسا بر اروپا، انسان موجودی گناهکار تلقی می شد که آمدنش به این دنیا تنها برای تزکیه نفس و ریاضت بود؛  اما نهضت امانیسم، اصالت فرد را احیا کرد و تصویر تاز های از انسان ترسیم نمود.

از آن پس، انسان به عنوان موجودی با ارزش و دارای عقل و شعور، راه تفکر در پیش گرفت و نیروی بالقوه خود را برای تولیدات علمی و فرهنگی به کار بست و از رو شهای تجربی برای کشف حقایق جهان بهره برد.

انسان مداری رایج زمان، بار دیگر هنر یونان باستان را زنده کرد؛ چرا که در یونان و رم باستان نیز به دور از تعصبات مذهبی به انسان به عنوان موجودی متفکر نگریسته می شد. از این رو، هنرمندان سده شانزدهم بار دیگر به سراغ آثار و فرهنگ این دو سرزمین رفتند. به این ترتیب مکتب کلاسیسم یا کلاسی سیسیم شکل گرفت.

واژه کلاسیک نقطه مقابل لغت رمانتیک است وگرچه این دو واژه متعارض یکدیگر ولی در عین حال دارای پیوندی ناگسستنی اند، بدین جهت که تا وقتی رمانتیسم در هنر وادبیات نفوذ نیافت، واژه کلاسیک وکلاسیسیسم به معنی فعلی در زبان های اروپایی به کار نرفت، در واقع زمانیکه جمعی از ادبا ونویسندگان فرانسه ودیگر کشورهای اروپایی سبک خود را رمانتیسم نامیدند، برگروه نویسندگان وهنرمندان مخالف این دسته نام کلاسیک نهاده شد.

هنر کلاسیک در واقع بازگشت به آثار کهن یونان و رم باستان و کشف و استخراج قواعد و اصول هنری آن بود؛ چرا که به نظر معتقدان این مکتب، دوران طلایی هنر در همان آثار اولیه به پایان رسیده و قابل تکرار نیست.

پس برای هنرمند چاره ای جز این نمی ماند که از اصول و قواعد این آثار پیروی و تقلید نماید. البته که این پیروی، تقلیدی صرف نبود، بلکه به معنای به کار گیری اصول کلی، در آثار نویسندگان و شاعران به کار رفت.

نخستین بار در قرن چهارده میلادی سه نویسنده بزرگ و نامدار ایتالیا به آثار کهن یونان توجه نشان دادند، دانته، پترارک و بوکاچیو که نخستین نشانه های مکتب کلاسیسم در آثارشان به وضوح دیده می شود.

با آنکه مکتب کلاسیسم از ایتالیا آغاز شد اما به سبب اشغال ایتالیا به وسیله اسپانیا، این مکتب تا قرن هجدهم نتوانست در آنجا رشد نماید؛ در حالیکه در همان زمان، فرانسه، دوران اوج هنر کلاسیک خود را سپری میکرد، عده ای از جوانان فرانسوی، گروهی به نام پلئیاد تشکیل دادند و تصمیم گرفتند به جای استفاده از زبان لاتین، از زبان کشور خود برای خلق آثار هنری بهره گیرند.

تصمیم دیگر آنها استخراج قواعد و اصول هنری از آثار ادبی بود. آنها می خواستند با این کار، چهارچوبی در اختیار هنرمندان قرار دهند تا آثار به وجود آمده دارای ارزش هنری بالاتری باشد. این افراد، در واقع نخستین پای هگذاران مکتب کلاسیسم بودند.

برخی از اصول و قواعد مکتب کلاسیسم عبارتند از:

۱. تقلید از طبیعت؛.۲. تقلید از مدت؛ ۳. اصالت عقل؛ ۴. وضوح وایجاز؛ ۵. آموزندگی و خوشایندی؛
۶. حقیقت مانندی؛ ۷. نزاکت ادبی؛ ۸. وحد تهای سه گانه زمان، مکان وموضوع.

ادبیات کلاسیک، ادبیاتی معتدل ومیانه رو است که با دقت وموشکافی وباریک بینی تمام خود،هیچ گاه قهرمانان غیر عادی واستثنایی وعجیب وغریب نمی سازد، بلکه همواره افراد برجسته وکسانی را که نماینده عمومی یک گروه هستند به صحنه می آورد.

مکتب کلاسیسم همزمان با استقرار حکومتهای سلطنتی در اروپا شکل گرفت و به دنبال ادبیات در رشته های موسیقی،نقاشی ومجسمه سازی به کار گرفته شد، در آن هنگام ادبیات ابزاری در دست اشراف بود و نیز به سبب آنکه نویسندگان و شاعران خود را مقید به اجرای قواعد خاصی میکردند، این ادبیات از سطح عوام بالاتر رفت و مخاطبان خاصی برای خود یافت.

هدف این آثار، نه تفریح و سرگرمی بلکه رواج اصول اخلاقی در جامعه بود بدین جهت نویسندگان و شاعران فراوانی به این مکتب گرویدند که از بین آنها میتوان به : ولتر، ژان ژاک روسو، پیر کورنی، راسین ازفرانسه؛ میلتون، درایدن و بیکن از انگلستان و گلدونی و آلفیری از ایتالیا، اشاره کرد.
ادبیات کلاسیک که ادبیات طبقات ممتاز اجتماع (نجبا ودرباریان) است به شرح زندگی پیشه وران وکشاورزان وطبقات فرودست کمتر راه مییابد وادبیاتی موافق عقل واستدلال ومنطق است که قوه تخیل در آن به طور محدود ومنظم ومرتب به کار گرفته می شود وزبانش محکم، ساده وزیبا و روان است.
شرح زشتی ها ومفاسد اخلاقی وطرفداری از آن در ادبیات کلاسیک راه ندارد بلکه عیوب ونقائص اخلاقی را محکوم می کند وبه ستایش از ملکات فاضله و صفات حسنه می پردازد.

در ادبیات فارسی آثار کلاسیک به آثاری اطلاق میشود که به سبب درونمایه های والای انسانی و خلاقیت های ادبی از زمانهای دور به یادگار مانده است. دیوان حافظ، شاهنامه فردوسی، دیوان رودکی، بوستان و گلستان سعدی از آن جمله اند.

از آثارنویسندگان معروف قرن هفدهم فرانسه، می توان ازنمایشنامه خسیس وتارتوف وزنان دانشمند نوشته مولیر یاد کرد.

اشتراک گذاری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *