فیـزیـک عـرفـان

قدسیت را از منظر عرفان ، به معنای لطافت ویا ملایمت دانسته و امورمقدس را اموری لطیف و به دور ازقوانین حاکم برماده می دانیم.

ولی از منظرفیزیک، قدسیت به معنای سرعت بالای ماده است که ازشمول جاذبۀ عالم ناسوت ، به دور است.

عالم محسوسات وعالم مجردات ، هردو ازحرکت برخوردارند وتفاوتشان، درمیزان سرعت آنها است . سرعت حرکت عالم مجردات یا عالم امر (ملائکه وروح) ، بیشتر ازسرعت حرکت عالم ماده یا عالم خلق است.

هر چقدر که سرعت حرکت ماده یاجسم، بالاتر برود،به عالم قدسی نزدیکتر شده. و هر چقدر که سرعت آن کمتر شود، جسم به عالم ناسوت نزدیک شده وبه اصطلاح ناسوتی می شود. لذا هرچیزی که سرعت حرکت آن بالاتر از سرعت ماده باشد،مقدس است…، لطیف است و به عالم مجردات نزدیک تر است .همچنین، جسم (ماده)در سرعت پائین، عمر کمتری داشته وزودتر فاسد میگردد.و متقابلا”در سرعت بالا،ازعمربیشتری برخوردار است . به مثال دو طفل دوقلوی انشتین در فرضیۀ نسبیت اش توجه کنید. می گویدپس از تولد، یکی ازآنها را در سفینه ای قرارداده و باسرعتی بالا به فضا می فرستند و دیگری درزمین می ماند.پس از چندی که سفینه به زمین بازمیگردد،دوبرادر همدیگر را می بینند.درحالیکه یکی ازآنها(که به فضارفته بود) هنوز کودکی خردسال است، دیگری(که درزمین مانده بود)پیرمردی است مثلا” شصت ساله! ومثال های دیگری که در فیزیک و دراین خصوص آورده اند.

پس عالم مجردات یعنی عالمی که تابع قوانین ماده نیست به این خاطر مقدس‏ است که سرعتی مافوق سرعت ماده را دارد و خداوند که ساحت مطلق قدسی بی نهایت است نیز، سرعتی بی‏نهایت دارد. هر چقدر که سرعت ماده بالاتر می‏رودبه ساحت قدسی (خداوند)نزدیکتر و نیزجاودانه ‏تر می‏شود.

لذاهرشئی و ماده ای ،اگر در سرعت بینهایت ضرب گردد،خودنیز به بینهایت تبدیل می شود.دراین نوع فیزیک ،رابطۀ همۀ اشیاء با خداوند،(الیه راجعون) ازطریق بالارفتن سرعت آنان و درنتیجه،استحالۀ جسم مادی شان صورت برقرار میشود.چون درذات ماده ، چیزی جز حرکت وجودندارد.

اینکه امیرالمؤمنین(ع) گفته است که من هیچ شئی را ندیدم مگرآنکه قبل وبعدوهمراه آن شئی،خدارا میبینم، شایر ناظر به همین معنا باشد.

روان تا درجسم خاکی ماقراردارد،سرعت اش تابع حرکت جسم ما است. ولی وقتی ازجسم ماجدا شد،سرعت حرکت اش نیز تغییر کرده وبلافاصله درمسیرتلطیف قرار می گیرد. دراین مسیر،تا به نقطۀ نهایی استحالۀ فیزیکی خود(۱۴ carbon)،ازعمر نسبتا”بالایی (بالغ بر پنج هزارتا شش هزارسال زمینی)نیز،برخوردار می شود.

سئوال  :  چون ما در جسم هستیم ،زمان جسمانی ما به فیزیک پایبندی دارد. ولی درموردآنهایی که دائما در حال اتصال باحق هستند، این وضعیت چگونه  است ؟

پاسخ : در لحظه اتصال، روان شخص از جسم جدا شده است ولی بطور کاملا”نسبی. میزان اتصال آنان،بستگی به میزان فاصلۀروان وجسم شان دارد. مثلا همین تجربه روحی که پیغمبر (ص) داشتند(معراج)را درنظر بگیرید. در آن حالت ، روان ایشان از سرعتی مافوق سرعت  ماده برخوردارشده بود.گفته اند  در یک حرکت پاندولی کلون در، پیغمبر رفتتندوبرگشتند.یک لحظه بود، ولی اینهمه حرف راجع به آن یک لحظه گفته شده واینهمه هم کتاب راجع به همان یک لحظه نوشته شده. چون روان در سیرسریع خود،باروح یکپارچۀعالم، یعنی آگاهی الهی، یکی گشته و به میزان سرعتی که دارد، خود نیز ازجنس همان آگاهی می شود.

درمعراج هم روان ایشان یک لحظه از جسم جدا شده ، عروج کرده و برگشته است.  معراج،معراج روان است نه جسم. برای یک لحظه روان از جسم فاصله می‏گیرد. اما در همان یک لحظه ،حجم زیادی از معارف و آگاهی دراو راه پیدا می‏کند. تکرار می کنم ،مقدار آگاهی که به روان انسان راه میابد ، متناسب با سرعت او درآن زمان است. واین زمان (یک لحظه) در نسبت با مکان مختلف و اشخاص مختلف، متفاوت است . زمان در نسبت با مکان های مختلفی که قرار میگیریم، متفاوت است.

دونقطۀ متفاوت مکانی ، هرقدر هم که نزدیک هم باشند،اززمانهای مختلفی برخوردارند، چه رسد به آن که ما ازکرۀ زمین فاصله گرفته باشیم.

بعد زمان،حتی  برای موجودی که جرم کمتری دارد متفاوت است با موجودی که جرم بیشتری دارد. چون جرم، عامل انجذاب ماده، به عالم ناسوت است . زمان هم که در واقع حد فاصلۀ دو نقطۀ از ماده است ،تحت تاثیر همین فاکتورجرم ، متغیر است. به همین علت، گذر زمان بر یک کودک متفاوت است تا گذرآن بر یک آدم بالغ.

جنس روان انسان ،ازماده ای کاملا لطیف است ودر حالی که ماهیتی مادی دارد، کاملا”  اتری و آسمانی بوده واز آگاهیهای ماورائی نیز برخوردار است. روان تمام آگاهیهای خودرا لزوما”از طریق جسم بدست نمی آورد ،و از طریق ارتباط باعالم لطیف تر از خود(روح) است که تغذیۀ روحی میشود. دراینجا جسم، تنها نقش گلدانی را دارد که روان را همچون گلی ،در خود نگاهداری میکندکه بالطبع آنراخاکی کرده ودرحبس خود نگاه میدارد شب هنگام درحالیکه جسم در خواب است ، ونیزدرخواب های روحی _ مدیومیک، روان همچنان مشغول کسب آگاهی از لایه های فوقانی هستی است.

خواب روحی مدیوم ها نیز ، نوعی مردن است. این مردن در واقع برای کسب آگاهی ورسیدن به حیاتی مجدد است. مدیوم در هر لحظۀ ازمردن تا بیداری مجددش ، سیکلی از آگاهی را طی میکند. منتها همۀ آنچه را که درمیابد،  در حافظه اش، ضبط نمی‏شود. اگر امکان داشت که روان را، درزمان فارق شدن از جسم ،با دستگاههای دقیق مورد دقت وآزمایش قرارداد ، آنوقت می‏شد دیدکه در آن لحظه چه حجمی از آگاهی در سلولهای روان وارد می شود، ولی همۀ آن دریافت ها، برای همین شرایط جسمانی فعلی ماقابل استفاده نیست. همه آگاهی ها ،قابلیت ذخیرۀ در قوۀ ما را دارند وبرای به فعلیت درآمدن آنها، راه درازی درپیش روست.

تمرینات وتمرکزروحی ، مراقبه، ذکر،ذکرسکوت ،عبادت هرنوع تمرینات دیگری از این قبیل که همگی اعمالی فیزیکی اند، در بالابردن سرعت روان ولاجرم تلطیف و قدسی کردن ماآدمیان ،نقش بسیار مهمی ایفا میکنند.درست به همانگونه ای که ،انبیاء واولیاء وعارفان و…به وفور ازآنها بهره برده  وهمچنان نیز بهره میبرند.

 

اشتراک گذاری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *