اقتراح ۲ – جایگاه زن در نگاه مولوی

 

 

در مورد جایگاه زن در نگاه عارفان و بویژه حضرت مولانا به موارد زیر باید توجه داشت :

۱) نظریات قرآنی نیز مورد توجه قرار گیرد.
۲) نظریات امام علی و نیز دیگر برگان دین،با ذکر منابع مورد توجه قرار گیرد
۳) ذکر نقل نظریات،نفیا و اثباتا بدون تصرف صورت پذیرد.
۴) حتی الامکان رعایت کوتاهی در نقل نظریات صورت بگیرد .

 

۱) در مجموعه نظریات دینی(اسلام) و عرفانی،زن عمدتا از دو منظر مورد بررسی قرار گرفته است: انسان شناسی و جامعه شناسی.

اولی ناظر بر حقیقت زن و دومی ناظر بر هویت او بود.در اولی زن از آن نظر که انسان است و در دومی زن از آن نظر که در چه جامعه ای زندگی میکند مورد بررسی قراردارد.

در نگاه انسان شناسی، زن خلقتی همچون مرد را داشته و از نفسی واحد و بدون داشتن تفاوتی پیشینی ، پای در جهان گذارده است.و نیز با قید عبارت “لیسکن الیها”،نقش وی را مکمل،و عامل آرام بخش برای خلقت مرد،قرارداده است. پاداش اخروی(که رابطه ایست بین خداوند و بنده) را نیز مساوی و تنها در برابر مقدار و میزان عمل نهاده است.

 ولی از منظر جایگاه اجتماعی زنان و بررسی نقش آنان که در قالب احکام فقهی قرآن ابراز گردیده است،قرآن و سیره نبی هر دو رای بر ملاحظه و محافظه کاری و رعایت قوانین موجود جامعه قراردارد. ملاحظات آن روز جامعه اسلامی و حتی جهانی نیز پیداست: بی هویتی و ننگ آوری برای خانواده!

و کار دین اسلام در آن روز :“از نیست به هست در آوردن زن و هویت بخشدن به او” .ولی این هویت بخشی،از صفر به صد،و از سیاه به سفید نمیتوانست دفعتا باشد.

به چند مورد از این هویت بخشی ها توجه کنیم :

الف) قبل از اسلام،زن در کنار بقیه دارائیهای مرد،به ارث می رفت. ولی بعد از اسلام خود دارای سهم ارث شد.
ب) قبل از اسلام دختر،سهم زندگانی هم نداشت و زنده به گور سپرده می شد،ولی بعد ازاسلام بعلاوه سهم زندگانی،دارای سهم مال هم (ولو کمتر از پسر) شد.
ج) قبل از اسلام زن برای محکوم شدن در برابر بیعدالتی های اجتماعی،نیازی به شاهد نداشت،ولی بعد ازاسلام خود، دارای حق شهادت شد و بیگناهی دیگران با شهادت او ثابت می شد.
د) قبل از اسلام،زن وسیله تولید،ماشین زایمان و در عین حال خدمه ای رایگان بود، ولی بعد ازاسلام،کار رایگان و حتی شیر دادن رایگان نیز از او تکلیف او برداشته و در همه این موارد دارای موقعیتی فاخرشد و…

 

۲) اما دیدگاه دیگر هم می توان برای جایگاه زن در نظر داشت که اکابر عارفان ما از آن تبعیت دارند و آنهم جایگاه “کاریزماتیک”و “سلطه گر” است.این نگاه معطوف به نگاه هستی شناسانه نسبت به زن است.زن عنصری است،سلطه گر،محرک با قدرت جهت بخشی در جنس مخالف.

اگر مرد در ظاهر و آشکارا “سلطه جو” است،ولی زن باطنا و ذاتا، “سلطه گر” است.

به تعبیر مکتب وحدت،چرخه جهان انسانی و مدیریت عالم زندگانی،مدیون تعامل (و یا تضاد) دو قطب منحصر بفردی است که بدون وجود یکی،دومی هم فاقد تاثیر خواهد بود.

این دو قطب: تز و آنتی تز،مثبت و منفی،عقل و نفس و یا مرد و زن نام دارند. عارفان زن را چون مظهر زایش در طبیعت است،و از طرفی نیز دارای حس بیکرانی از رحمت و بخشش است،لذا او را به خداوند و صفت خالقی خداوند شبیه دانسته اند.بنابراین سلطه گری زن،نه تدبیر او،بلکه ارث او از خداوند است.پس او صیاد است و برای توفیق این صیادی،اغواگری هم میکند.تا جائیکه قدرت این صیادی را نه در شخصیت صیاد(که گاهی ممکن است اتفاقا شخصیتی ضعیف هم باشد)،بلکه در عظمت صیدی می توان رویت نمود که در چنبره احساسات او گرفتار آمده است…..

۳) درجات مقبولیت زن در نزد عرفا،متفاوت است و این تفاوت ،بدلیل ضعف و قوت آنان در مقابل کاریزمای شخصیت زنانی است که مونس و همنشین و مخاطب آنان بوده اند.اینکه اهل سنت عایشه را راوی حدیث دانسته بدلیل توجهات خاصی بود که پیامبر تنها نسبت به عایشه داشته اند و نه هیچیک از همسان دیگرشان . از عارفان نیز برخی چون مولوی،غرض در پرده ابهام نگاهداشته و قوت بازوی پرهیز بخوبان فروختند و از زن تنها به عنوان همراه در سلوک نام بردند.(بر بنده این حجت تمام نگردیده است که در ذکر داستان کدبانو و نخود،مولوی مرشدی زن را بعنوان یک اصل سلوکی نشان داده باشد) و برخی دیگر چون ابن عربی،بیقراری را بر قرار ترجیح داده و جرات را بر پرهیز، مقام زن را تا درجه راهبری در شریعت و طریقت،قبول می نماید.تصریح می کند که برتری مرد نسبت به زن،صرفا تفاوت خلقت او است ونه فضیلت او و در احراز کمالات انسانی و کرامات معنوی مساوی اند. او این تساوی را در امامت نماز اهل شریعت و حتی احراز مقام قطبیت اهل طریقت نیز قبول دارد….

۴) اگر به تعبیری حدیث مورد استفاده مولوی در مورد مشورت با زن مجعول بوده باشد،کلام امام علی در خطبه  ۸۰نهج البلاغه در مورد تخفیف زن ،و عنوان “نواقص العقل” و “نواقص الایمان” و “نواقص الحظوظ “هرگز مجعول نیست.

بدون هیچ نقدی،باید گفت این نحوه تفکر،در خور ادبیات و باورهای جامعه آن روز عربستان بوده و امام علی نیز یکی از ساکنان همان منظومه اجتماعی بوده است.تاکید میکنم که فضای فرهنگی و اجتماعی حاکم را در نظر باید گرفت والا کیست که نداند امام در رابطه خصوصی با همسرشان،چقدر عاشقانه عمل نموده است.تا خانم فاطمه زنده بود،تجدید فراش(که رسم اقتدارمآبانه زمانه بود)نکرد.پیامبر نازنین اسلام نیز تا روی در روی خدیجه داشت،عاشقانه از غیر او اجتناب مینمود و وقتی خدیجه فوت شد،پیامبر افسردگی بر او عارض شد و وحی،چندی تعطیل ماند.داستان عشقی موسی و عیسی نیز در جای خود…

۵)  بنابراین باید دانست که رای بزرگان دین و همچنین عارفان ما درمورد جایگاه زن،کاملا بستگی به کاریزمای زن مخاطب و موکدا نیز میزان تاثیرگذاری این کاریزما،در احوالات ایشان داشته است.وقتی احوالات تلخی از زنی عالیمقام اتفاق می افتاد،باطن آن بزرگان طوری سرریز می شد و کلماتی بر زبان جاری می کردند و وقتی رفتار شایسته ای هم سر می زد،کلمات متفاوتی بروز می نمود.ولی قابل انکار نیست که مکمل زمینی حال و هوای همه آنانی که راه خدا را پیموده اند،در چهره زن درخشیده است.در مورد ابوالحسن صبا نیز گفته اند وقتی وی را به مجلسی دعوت می کردند،برای فریب یک جفت کفش زنانه در جلوی درب ورودی قرار می دادند که حس موسیقایی وی را برانگیزاند.

اشتراک گذاری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *