اقتراح ۱ – سوزن عیسی

آسمان چهارم و سوزن عیسی

 

یک سو غم فرزند خوری ، یک سو زن
این جمله به یک سو نه و بریک سو ،زن
عیسی نتوانست شدن بر افلاک
چون داشت ز اسباب جهان، یک سوزن

 

 گویند: وقتی که عیسی علیه السلام را به آسمان می بردند سوزنی همراه داشت . چون به فلک چهارم رسید ملائکه خواستند که بالاتر برند. امر شد که جستجو کنند تا علائق دنیا چه همراه دارد. چون دیدند سوزنی و کاسه ای شکسته داشت فرمان رسید که همانجا نگاهش دارند.  گویند که چون عیسی علیه السلام را به آسمان می بردند در دامن ایشان سوزنی بوده بحکم الهی به همین سبب بر فلک چهارم ماند و بالاترش نبردند چرا که سوزن یکی از اسباب دنیا است .

                                                                                                         خاقانی

۱) در چمع بندی داستان سوزن و جناب عیسی،  شکل گیری این داستان و استفاده کردن از آن، دومسئله جدا از هم است.استفاده کردن از این داستان،توسط گروهی از مسلمانان بکارگرفته شده.کسانی که معراج پیامبر اسلامی را به مراتب بالاتر از جمله انبیا و عیسای مسیح می دانستند.چه اینکه در برخی از روایات مربوط به معراج نیز،این مراتب تایید شده و حتی عیسی را متوقف در آسمان دوم دانسته است.طرح این داستان بیشتر جنبه استفاده از نتیجه را دارد تا خود موضوع.

۲) علت نسبت دادن عیسی به فلک چهارم،مبتنی بر باور چند واقعیت است :

الف) فلک چهارم،بنا بر علم هیئت قدیم،محل استقرار خورشید است.

ب) در قرون ابتدایی ظهور دین مسیح،دو آئین میترائیسم و مسیحیت در موازات هم قرارداشتند.

شباهت های باورهای این دو آئین،فراوانند.از جمله اینکه پیروان آئین مهر(میترائیسم)،او را شمس جاودان میدانستند و پیروان عیسی نیز او را شمس پارسا معرفی می کردند و بر این عقیده بودند که عیسی با خورشید،پیوندی راز آلوده دارد.لذا از این روی عیسی به همطرازی با خورشید در اعتقاد بین پیروانش برخوردار بود.این اعتقاد در روایت های مربوط به معراج پیامبراسلام،متفاوت بوده و بنا براین روایات،مسیح در آسمان دوم قرارداشته است.

۳) در اعتقاد مصریان قدیم، که اولین قومی بودند که تولد عیسی را (در ششم ژانویه)جشن گرفتند و البته سه قرن بعد،کلیسای غرب،۲۵ دسامبر را بعنوان روز تولد عیسی تعیین و اعلام نمود، سوزن،بعنوان نمادی از نوک تیز “کوهسنگ”،اولین چیزی است که در مقابل نور و خورشید،قد علم کرده و مانع نور آن می شود.این نماد را در آغاز طلوع افقی خورشید در پشت کوههای سربفلک کشیده،هم اکنون نیز می توان دید.از طرفی مقدس بود چون اولین گیرنده نور و. روشنی “مهر” بود. و از سویی دیگر نیز،مانعی در برابر خورشید بود.بهمین سبب تندیسی سوزن شکل را بعنوان “سوزن کلئوپاترا” ساخته ودر معابد نگاهداری می کردند و سر انجام در قرن نوزدهم ، از یکی از معابد مصری،به پارک نیویورک انتقال یافته است.لذا سوزن ضد مسیح است و عامل مانع شدن راه او.

۴) تصوف ایرانی- اسلامی، همواره یک عنصر اصلی و در عین حال خطرناک را در خود نگاهداشته است،و آن اعراض از دنیا و بی ارزش دانستن آن است. بر همین اساس است که شما مثلا در تذکره الاولیاء عطار،صد ها داستان در سب دنیا و نفی ارزش های آن را با چه آب و تابی که مخصوص لحن صوفیانه زمانه بوده است را می بینید. به همین دلیل همواره نقل داستان هایی از این قبیل،صرفا از جنبه “اصالت نفع” ، “سودمندگرایی” و یا اصطلاحا “یوتیلیتاریانیسم” مورد استفاده آنان قرار گرفته و صحت محتوی داستان،اهمیت چندانی نداشته است.

نمونه این گونه نقل های “یوتیلیتاری” ، همین داستان سوزن و عیسی است که نه تنها هیچ مستندی برای صحت نقل تاریخی آن وجود ندارد،بلکه کاملا خلاف مراقبات عیسای “کلمه الله” نیز هست.بنا بر نقل تواریخ دین،به عیسی کلامی نازل نمی شد،بلکه وجودش هرچه بود، عین “کلمه الله” بود.

نمونه های دیگری از این تفوق گرایی و یا “نارسیسیم” صوفیانه ،تفاسیر دیگری است که بطور مثال از “وفدیناه بذبح عظیم” سوره یاسین ارائه شده که حکایت از آن دارد که ابراهیم نتوانست ماموریت خود را خوب انجام دهد و در امتحان الهی رد شد و لذا خداوند به فرمود که این کار را بعدها در تاریخ،شخص دیگری (منظور امام حسین علیه السلام است) به کمال انجام خواهد داد.

اشتراک گذاری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *