«استراحت » واژه ای موسیقیایی است. « استراحت » طنینی زیبا دارد. «استراحت » یعنی «است – راحت »، یعنی راحت بودن و راحت گرفتن. اما بیشتر ما این روزها نه تنها استراحت، بلکه همه چیز را سخت میگیریم.
گفت آسانگیر کار برخود کارها کز روی طبع سخت میگردد جهان بر مردمان سخت کوش
به نظر میرسد آنچه قرنها پیش بر عارفان و بسیاری از مردم عادی واضح و آشکار بود امروزه به کلی گنگ و ناروشن شده است. نگرش عقلانی و عملگرای حاکم بر جوامع امروز فقط برای کار و تلاش بی وقفه ارزش قایل است و استراحت را کم قدر و گاه به طرز خطرناکی زاید و اضافی می شمارد به طوری که ما تا آنجا که بتوانیم استراحت را عقب می اندازیم. اما « استراحت » اصطلاحی معنوی نیز هست. در این که گفته اند « آرام بگیر و همه چیز را به دست خدا بسپار » قطعا حکمتی هست. آرام و قرار بگیر یعنی « از تقلای زیادی دست بردار »، هراز گاهی خودت را کنار بکش و خودت را به دست جریان زندگی بسپار و بگذار نیروی آن تو را به راحتی پیش ببرد.
دنیای ما دنیایی شلوغ و شتاب زده است. شتاب اعتیادآور است. شتاب وسوسه ای دایمی است. شعار دنیای امروز این است که هر چه سریع تر بهتر. بیهوده نیست که ایده بزرگراهها این قدر طرفدار دارد. ما می خواهیم در مسیر صاف و مستقیم با آخرین سرعت ممکن از نقطه « الف » به نقطه «ب » برویم. جاده قدیمی چالوس مملو از سربالاییها و سراشیب ها و ایستگاههای بین راهی است.وقتی از بزرگراهی به سمت شمال برویم البته به سرعت به مقصد میرسیم اما زیبایی روحبخش جاده و فضای سحرآمیز مسیر را از دست میدهیم و البته در هیچ نقطه ای هم بین راه استراحت نمی کنیم، بلکه به سرعت می رویم و برمیگردیم تا به «کارهای مهم » مان برسیم.
ما فراموش می کنیم که یکی از مهمترین « کار » هایمان آرام گرفتن و استراحت کردن است. تنها با سکون و قرار متناوب است که تلاش و فعالیت ما نتیجه بخش می شود.
در جهان هستی همه چیز به صورت چرخه ای است. جهان طبیعی تماما بر چرخه تولد و مرگ، تبدیل فصول به یکدیگر، زمان فعالیت و زمان استراحت، جزر و مد، فراز و نشیب ها، و ضرباهنگ های تند و آهسته پیش میرود.
زندگی طبیعی، نبض روشن – خاموش واضحی دارد. هیچ سربالایی ای بدون سرازیری نیست. زندگی جریان دایمی تبدیل اضداد به یکدیگر است. تبدیل تولد و مرگ، نور و تاریکی، جوانی و پیری، شادی و غم، کاهش و افزایش و آسایش و فرسایش.
طبیعت به راحتی و به زیبایی تمام، این تبدیل و تحول ها را انجام می دهد. طبیعت مدام در حال برقراری تعادل بین وجوه مختلف حیات و دایما در حال کاستن ها و افزودن هاست تا تعادل برقرار شود. وقتی ما هم این کار را بکنیم، کلید زندگی سالم و طبیعی را به دست
آورده ایم.
کلید زندگی سالم در آگاهی از اهمیت تعادل است. تعادل بین کار و استراحت. بین کوشش و آرامش. بین حرکت و سکون. بین شتاب و قرار.
اما از زمانی که بشر از زندگی طبیعی فاصله گرفت حتی فکر این که هیچ «کاری » نکنیم برایمان ترسناک است. اگر به ما بگویند «دو برابر تلاش کن » راحت تر می پذیریم تا این که بگویند «آرام بگیر. هیچ کاری نکن. استراحت کن »
برای همین است که حتی وقتی به شدت سرما خورده ایم باز می خواهیم سرکار برویم. یا اگر هم در خانه ماندیم باز برای خودمان «کاری » جور میکنیم، زیرا «بیهوده » دراز کشیدن در رختخواب و هیچ «کاری » نکردن را اتلاف وقت می دانیم و معمولا تا زمانی که از پا نیافتاده ایم از استراحت کردن خودداری می کنیم. به هر حال مگر نه این که گفت هاند «وقت طلاست؟ »
در واقع از زمانی که زندگی به جای امری مقدس و بامعنا، به مسابقه تبدیل شد، بیشتر ما از این که استراحت کنیم احساس گناه می کنیم. گاه حتی ساعاتی از عمرمان را که در خواب سپری می کنیم جزو ساعات تلف شده به حساب می آوریم و مدام درصددیم تا از این ساعات کم کنیم و به ساعات «کار و تلاش »مان اضافه کنیم، بی آنکه بدانیم ساعات خواب و استراحت ما ساعات نونوار شدن روح، و تازه شدن جسم و جانمان است. ساعات استراحت و آرامش ما ساعات تقویت تمام نظام های حیاتی، تقویت نظام ایمنی بدن، تنظیم و تعدیل کارکردهای مختلف جسمی و روحی، زمان رویا دیدن، زمان ارسال و دریافت پیا مهای ضمیر ناخودآگاه، و زمان ارتباط با ژرف ترین بخش های خویشتن غریزی است – ارتباطی که برای زندگی آگاه، اساسی است. زندگی آگاه، یعنی خویشتن خویش را به خاطر داشتن. وقتی گورجیف میگفت «همیشه و همه جا خودت را به یاد داشته باش » به این اصل اساسی اشاره میکرد، و «به یاد داشتن خویش » همان چیزی است
که در جریان پرفشار و پرسرعت زندگی امروزی گم شده است و لازم است آن را از نو پیدا کنیم.
این به قول یونگ «یک جانبه گرایی »، منبع اصلی مشکلات ماست. زمانی که دو کفه ترازوی کار و استراحت به حال تعادل قرار گیرند نه تنها بسیاری از مشکلات ما ناپدید می شوند، بلکه کیفیت کار و زندگی مان هم بهتر خواهند شد. البته همان طور که کار کردن انضباط میخواهد کار نکردن یا استراحت کردن هم انضباط می خواهد. یعنی باید آگاهانه و به طور منظم اوقاتی از روز را به «هیچ کاری نکردن » اختصاص دهیم. لازم است تمرین استراحت کنیم، خوب است تمرین کنیم که «آرام گرفتن » را بخش ناگسستنی اوقاتی از زمان بیداری مان بدانیم. برای این منظور پیشنهاد میکنم در طول روزهای آینده این چند مورد را امتحان کنید:
دست کم یک شب در هفته، یک ساعت زودتر از شب قبل به رختخواب بروید.
ساعتی از روز را دراز بکشید و به موسیقی ملایم دلخواه تان گوش دهید.
نیم ساعت تا چهل و پنج دقیقه بنشینید یا دراز بکشید و هیچ کاری نکنید.
به پارکی بروید و بازی بچه ها را تماشا کنید.
وقتی قراراست فنجانی چای یا قهوه بنوشید. همزمان کار دیگری نکنید.
دقایقی بنشینید و نفس هایتان را بشمرید.
نفسهای عمیق بکشید.
غروب خورشید یا بالا آمدن ماه را تماشا کنید.
چند روزی به جای بیشتر کار کردن، کمتر کار کنید. آرام بگیرید و استراحت کنید. بعد نتیجه را یادداشت کنید.
بدانیم که بیشتر همیشه به معنی بهتر نیست.
گاهی کار بیشتر به معنی کیفیت کمتر است.
گاهی تقلای کمتر در بیرون به معنی غنای بیشتر درون است. و این نیز در نهایت بازتاب بیرونی خود را نمایان خواهد کرد.
جمله بی قراریت از طلب قرار توست
طالب بی قرار شو تا که قرار آیدت
پاسخی بگذارید