اخلاق در وحدت (بدیهیات ۱)

  “اگر بخواهیم اخلاق را در یک جمله تعریف کنیم،می گوئیم : مراعات احوال دیگران


می دانیم که یکی از آموزه های هر مکتبی،اخلاقیات آن است.قبلا آموخته ایم که اخلاقیات یکی از سه بخش دانش هر مجموعه ایدئولوژیکی است که نام مکتب را برخود نهاده است. همچنین گفته شد که اخلاقیات در هر مکتب،نقش بسیار مهمی دارد. در واقع و بنا به تعبیری،اخلاقیات میتوانند غایت آموزشهای هر مکتبی باشند. یعنی اعتقادات و هویت اعضاء هر گروه و مکتب و ایدئولوژی،بشرطی نیکو هستند که خروجی اخلاقی نیکویی را برای آدمی فراهم آورند.

اخلاقیات نیز بر دوبخش هستند:
۱ . یک بخش آنهایی که “ابزار” زیستن اند.
۲. و بخش دیگری که “انگیزه” زیستن اند.

ما در اینجا برای تفکیک فهم خود،اولی را اخلاق ” آدابی” و دومی را اخلاق ” آرمانی” می نامیم. و همچنین برای ساده گیری،می توانیم اولی را آداب و دومی را اخلاق بدانیم.

نکته مهم این است که هم آداب و هم اخلاق می بایستی اعتبار خود را از چیزی کسب کنند.بطور مثال اینکه آرایش کردن و یا کراوات زدن آقایان خوب است یا نه را باید در چیز دیگری جستجو نمود.
لذا قابل ذکر است که آداب ، ارزش و اعتبار خود را از اخلاق کسب میکنند.

اگر اخلاق ما، مبتنی بر آزادگی انسان و همچنین اهمیت به زیباشناختی آدمی یاشد،آن را نیکو و جایز می دانیم و اگر مبتنی بر اخلاق دینداری زاهدانه باشد،آن اعمال را زشت و ممنوع می دانیم.
همچنین است که اخلاق،ارزش و اعتبار خود را از “تفکر اعلا”، یعنی ادیان،ایدئولوژی ها و مکاتب کسب میکند.

اخلاق مطقا، دیگر محور است چنانکه عرفان،خدا محور است. هر دوی آنها در مقابل خود خواهی و خود بینی و مصادره به مطلوب کردن ارزش ها ،موضع دارند.

۱) اخلاق ابزاری یا همان چیزی که آن را آداب هم می نامیم، نحوه رفتار ما با دیگران، و برخورد ما با مسایل اجتماعی،فرهنگی،خانوادگی و.. است. اصولا وقتی پای اخلاق در میان است،معنی آن داشتن سلوک رفتاری “من” در مقابل “دیگری” است.این دیگری می تواند خانواده باشد،همسر،همسایه، و یا هر فرد و اجتماعی باشد که ما در محیط های مختلف درسی و شغلی و غیره با آنها تماس و تعامل داریم.

۲) این آداب ، دارای ارزش ذاتی نیستند. و اعتبار خود را از اخلاق آرمانی کسب میکنند. این گونه آداب ، لزوما دارای عمرهای جاویدان نیستند و ممکن است در زمانی دارای ارزش و اعتبار باشند، و در زمانی دیگر فاقد اعتبار. یا در یک شهر و کشوری دارای ارزش و اعتبار باشند و در سرزمین دیگری،فاقد آن اعتبار.

۳) برای اینکه ارزش این گونه آداب را ارزیابی کنیم و بدانیم که ورود در حریم خصوصی دیگران، خوب است و یا بد،ابتدا می بایستی ببینیم که با چه دیدگاهی در حال ارزیابی این مقوله هستیم.از منظر قرآنی و یا اخلاقی که اصل بر حفظ کرامت انسانی است این کار ناپسند است ولی از منظر سیاسی،که اصل بر تجسس و اطلاع گیری و حکومت و فرمانروایی بهر قیمتی بر نفوس دیگران است، این کار در خور تحسین و گرفتن جایزه هم هست.

گفته شد که آداب اعتبار خود را از اخلاق دریافت میکنند.بنابراین ما برای اینکه آداب نیکو و زیبایی را داشته باشیم،ابتدا می بایستی که اخلاقی نیکو را برای خودمان تعریف کرده باشیم.

حال سوال این است که اخلاق اعتبار خود را از کجا تامین می کند؟برای پاسخ به این سوال دو پرسش را در حوزه اخلاق مطرح می کنیم:

۱. کار خوب چیست و چه کسی آن را تعیین میکند؟

۲. چرا باید کار خوب را انجام دهیم؟

پاسخ سوال اول:
لب لباب همه تعاریفی که در زمینه اخلاق در خصوص کار خوب مطرح کردیده این است که کار خوب آن است که عدالت محور باشد.از تعادل برخوردار بوده و ملکه عدالت آن را دردرون آدمی هدایت نماید.

پاسخ سوال دوم :
چون قرار است که کارِ ما، به خود ما برگردد. یعنی اگر میخواهیم هوای خوب داشته باشیم،پس باید هوا را آلوده نکنیم.اگر میخواهیم ظلم در جامعه رواج نیابد،باید از ظلم پرهیز کنیم.اگر میخواهیم اب زلال بخوریم،پس باید آب را گِل نکنیم… و خلاصه اینکه اگر میخواهیم صحنه ای زیبا را ببینیم،باید آن صحنه را ایجاد کنیم.

حال در این قسمت خوب است که بصورت خلاصه، مشخصات یک کار اخلاقی را تعریف کنیم.

 انتظار ما از یک کار اخلاقی این است که از هر نوعی که باشد باید حداقل این چهار فاکتور اصلی را داشته باشد:

چهار فاکتور مهم عمل اخلاقی:
۱) تعمیم پذیری
۲) فضیلت فاعلی
۳) واقع بینی
۴) فایده گرایی

۱.تعمیم پذیرباشد ؛ کار اخلاقی نمیتواند منحصر به یک شخص بخصوصی باشد.اگرانجام یک کاری فقط در انحصار یک شخص بخصوصی و با توانایی مخصوصی باشد،از شمول اخلاق خارج می شود.درواقع : امور اخلاقی صرفا همگانی است .یا همه کس یا هیچ کس

۲.فضیلت فاعلی، یعنی اینکه شخص عمل کننده، بر اساس نهاد درونی خود آن کار اخلاقی را انجام دهد و نه بر اساس پاداشی که ممکن است در انتظارش باشدبنابراین : در اخلاق فضیلت گرا، کار را بر اساس تکلیف اخلاقی انجام میدهیم.

۳.واقع بینانه باشد، یعنی اینکه انجام آن فعل اخلاقی در حد توان شخص باشد و تکلیفی بالاتر از طاقت آدمی نباشد.مثل اینکه ظعامی برای خوردن خود دارد و به محض دیدن فردی گرسنه ، طعام خود را به او ببخشد.این عمل اگر پشت سرهم و مرتبا تکرار گردد،دیگر از طاقت آدمی خارج می گردد و شخص بدلیل ضعف قوا دیگر قادر به ادامه آن نیست.بنابراین : تکلیف ما لا یطاق نباید باشد، یعنی تکلیفی که فوق طاقت انسان باشد لغو است. به عبارتی احکام اخلاقی مافوق طاقت انسان نیست.

۴.فایده گرایی جمعی، در آن رعایت گردد.یعنی در جمع ،کاری که سود آن متوجه عده بیشتری از آدمیان باشد،اخلاقی تر است.بنابراین: حکمی اخلاقی است که بیشترین فایده را برای بیشترین افراد داشته باشد.حکمی که فایده گرایی آن مربوط به یک شخص یا یک گروه باشد، حکم اخلاقی نیست.

 

اشتراک گذاری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *