رویا

دو باره شب شد و رویاى یار باز آمد
صدای موکب آن یار دلنواز آمد

چنان فرشته به چشمان من سبک میرفت
بسان طاووس زیبا وسرو ناز آمد

درون نور سپیدى چنان خرامان بود
که سرو ناز به پیشش سر نیاز آمد

چو لحن عشق، سرا پا نشاط و شادی بود
کلید گنج سعادت، دوباره باز آمد

نکرد صحبتی از روزگار سخت فراق
نگفت بهر چه هجران جانگداز آمد

بگفتمش که بمان در برم، امید منی
بغمزه داد جوابم، سپیده باز آمد

فلق بر آمده دیگر مجال ماندن نیست
درنگ می نتوان کرد و در فراز آمد

چو رفت از پی او شد روان دو جشم ترم
بریخت اشک تحسر ، که تا نماز آمد

ندیده، دیده جمالش” رها” به بیدارى
بخواب دیدمش، رویاى چاره ساز آمد

جبرئیلی(رها)

اشتراک گذاری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *