چنانچه به خاطرات بازمانده از گذشته های دور در گوشه های تاریک ذهن خود مراجعه نمائید به بخشهای جالب توجّهی از قصّه هایی که بزرگترها دربارۀ چگونگی خلقت انسان تعریف میکردند برخورد میکنید که زیربنای اعتقادات عمومی را مبنی بر عدم تساوی حقوق زن و مرد بر شما آشکار میسازد و درنتیجه در مییابید که چگونه متولّیان ادیان سلف با انتشار داستانهایی از این دست به منظور حفظ منافع خود، ضمن اینکه اعتقادات توأم با خرافات خود را گسترش میدادند، در واقع با پا گرفتن دین جدید، که تصمیم بر استقرار جامعه ای نو و زدودن آثار ضدانسانی اخلاقیات حاکم بر اجتماع را میداشت، مقابله میکردند. اقدامات تبلیغی سردمداران فرقه های مذهبی و غیرمذهبی آنچنان وسیع و گسترده بود که اکنون پس از گذشت صدها سال در اذهان ما مسلمانان باقی است. اینک برای روشن شدن قضیه چند نمونه از این داستان سرائیها را نقل میکنیم:
۱- در مورد چگونگی خلقت انسان، متولّیان دین یهود به استناد متن تورات، چنین روایت میکردند که خداوند، حضرت آدم را از گل و به صورت خود آفرید و سپس برای اینکه جفتی برای وی خلق کند، یکی از دنده های چپ حضرت آدم را خارج ساخت و جای آنرا با گوشت پرکرد و از این تکه استخوان بیمصرف، حضرت حوّا را به وجود آورد. به شرحیکه ملاحظه میفرمائید در همان اوّلین قدم، جنس مؤنّث را به عنوان جزء کوچکی از جسم موجود مذکور قلمداد میکنند و لذا او را به طور کامل متعلّق به جنس مذکّر میدانند و در ثانی تمام وجود او را ساخته شده از تکه استخوانی، آن هم از طرف چپ سینۀ مرد که خود حکایات از پائین بودن ارزش آن دارد عنوان مینمایند و بلافاصله نتیجه گیری میکنند که زن موجودی پست تر از مرد است و به طور کامل تحت مالکیّت مرد قرار دارد، پس هیچگونه مناسبتی از لحاظ ارزشی بین آنها برقرار نیست که بشود آن دو را باهم مقایسه کرد و برایشان حقوق مساوی تعیین نمود، حال آنکه اسلام از همان آغاز، با چنین داستانهای نیمه جعلی و انحرافی مقابله کرد و درحالیکه تعلیمات مندرج در کتب انبیاء الهی را مورد تأیید قرار داد، در عین حال با روایتی نوین از قصص موجود در آن کتب، به تصحیح و نقد آنان پرداخت و بدین سان تحریفات انجام گرفته را آشکار ساخت.
خداوند تبارک و تعالی در اوّلین آیه از سورۀ النساء میفرماید:
«یَا اَیُّهَا النَّاسُ اتَّقوُا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفسٍ وَاحِدَه»
بنا به گفتۀ شهید مطهری خداوند صراحتاً به ما میگوید زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفریدیم و لذا هیچیک از آن دو بر دیگری مرجّح نیست بلکه هر دو دارای سرشت، طبیعت و ذات یکسان بوده و از دیدگاه خلقت با هم برابرند.
مهاتما گاندی را که یکی از برجسته ترین شخصیّت های معاصر و از بزرگترین مصلحین اجتماعی قرن بیستم است به خوبی میشناسید. این مرد بزرگ گرچه از پیروان دین هندو است لکن با سایر ادیان الهی و غیرالهی آشنایی کامل دارد. اظهارات وی در رابطه با شخصیّت زن، به تعلیمات اسلامی بسیار نزدیک است و نشان از عظمت روح او دارد، وی میگوید:
«زن مظهر مجسّم بردباری است. زن کنیز شوهر نیست بلکه همراه و شریک زندگی اوست که در غم و شادی، سهمی برابر دارد و به اندازۀ شوهر، حق و آزادی دارد که راه زندگی خویش را برگزیند. ما همه از سر یک کرباس و فرزندان یک خالق هستیم و از این لحاظ قدرتهای الهی که در درون ماست بینهایت میباشد. ناچیز شمردن یک موجود بشری در واقع ناچیز شمردن آن قدرتهای الهی است و بدین قرار نه فقط برای آن موجود زیانآور است بلکه از طریق او برای تمام جهان زیانبار میباشد»
۲- دومین موضوعی که طرفداران مکتب «مرد سالاری» به عنوان یک حربۀ تبلیغاتی و برای نشان دادن ضعف جنس مؤنّث ارائه میدهند، موضوع مداخلۀ شیطان و اخراج آدم و حوّا از بهشت است. آنان معتقدند:
اول بار، زن توسط شیطان فریب خورد و از فرامین الهی سرپیچی کرد و سپس به تحریک شیطان، آدم را فریب داد که نتیجۀ این عمل، اخراج هر دوی آنها از بهشت بود. بنابراین ادّعا میکنند که زن همدست شیطان است و به سادگی فریب میخورد، ضمن اینکه دیگران را فریب میدهد و گناهی که او در آغاز خلقت بشر مرتکب شد آنقدر شدید است که هنوز بر دوش عالم و عالمیان سنگینی میکند.
قرآن مجید با این طرز تفکّر هم مقابله مینماید و نشان میدهد که این روایت نیز همچون داستان پیشین آکنده از مطالب غیرواقعی است، لذا به تصحیح آن میپردازد.
شما میدانید که در زبان عربی علاوه بر کلمات مفرد و جمع، کلمات دیگری به عنوان تثنیه وجود دارد. یعنی هرگاه بخواهند از دوچیز صحبت کنند از ساختار گرامری تثنیه استفاده مینمایند. در این مورد هم در قرآن کریم، در تمام قسمتها از ساختار تثنیه استفاده شده است یعنی زن و مرد را در همه جا باهم مورد خطاب قرار میدهد بدین معنی که هر اتفاقی که افتاده است هر دو باهم بوده اند و هیچیک از آنها به تنهایی عملی انجام نداده اند که درخور شماتت باشد. آغاز این داستان را در آیۀ ۳۵ سورۀ بقره میبینیم که خداوند به حضرت آدم و حضرت حوّا هر دو خطاب میکند:
«وَلَا تَقرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکوُنَا مِنَ الظَّالِمِینَ»
«به این درخت خاص نزدیک نشوید که اگر چنین کنید در زمرۀ نافرمانان و بهخود ستمگران محسوب خواهیدشد.»
سپس در آیۀ ۲۰ و ۲۱ سورۀ اعراف میخوانیم:
«فَوَسوَسَ لَهُمَا الشَّیطَانُ»
«پس شیطان با زمزمۀ فریبنده، آن دو را وسوسه کرد.»
«وَ قَاسَمَهُمَا إنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ»
«و برای آن دو سوگند یاد کرد و گفت بهواقع که من خیر خواه شما دو نفر هستم»
و در آیۀ ۳۶ سورۀ بقره میخوانیم:
«فَأزَ لَّهُمَا الشَّیطَانُ عَنهَا فَأ َخرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ…»
«سپس آنگاه شیطان هر دو را به لغزش عدم اطاعت کشانید و آنها را از آن مقام خارج ساخت.»
به طوریکه ملاحظه میشود، روایت قرآن از این ماجرا با روایت دیگران تفاوت کلی دارد و مشخّص میسازد که هیچگونه تقصیری متوجّۀ زن نیست و اگر گناهی اتّفاق افتاده باشد مرد و زن، هردو مسئول آن هستند و هیچیک از آندو نمیتوانند تقصیر را به گردن دیگری بیاندازند زیرا مرد و زن به اعتبار انسان بودن و به استناد آیۀ۴ از سورۀ التین
«لَقَد خَلَقنَا الإِنسَانَ فِی أحسَنِ تَقوِیمٍ»
«ما به واقع انسان را از لحاظ روح و ذهن و جسم با کاملترین ترکیب خلق نمودیم»
و درخصوص لغزش و خطا به استناد آیۀ ۲ سورۀ والعصر:
«إنَّ الإنسَانَ لَفِی خُسرٍ»
«انسان موجودی به واقع زیانکار خواهد بود»
هردو از هر نظر باهم برابرند.
۳- یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که در بارۀ زن وجود داشته است اینکه میگفته اند زن مقدّمۀ وجود مرد است و برای مرد آفریده شده است و حال آنکه قرآن با ذکر تمثیل بسیار ظریفی این موضوع را نفی کرده است و برابری این دو را از نظر حقوق انسانی تمثیل وار بیان میکند و اینکه جنس مذکّر و مؤنّث در عین استقلال، مکمّل یکدیگر بوده و درجوار هم و با کمک یکدیگر میتوانند سیر تکاملی انسانی را عینیّت بخشند.
در آیۀ ۱۸۷ سورۀ بقره چنین میخوانیم
«هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُم وَ أنتُم لِبَاسٌ لَّهُنَّ»
یعنی اینکه «آنها (زنان) لباس شما هستند و شما (مردان) لباس آنها».
به عبارت دیگر، نسبت زن و مرد به هم همچون رابطۀ تن و جامه میباشد که عیوب یکدیگر را میپوشانند. لذا برخلاف ادّعای برخی از فرقه ها که به علّت پلید دانستن زن، اصولاً ازدواج را امری پلید میدانند، اسلام ازدواج را امری مقدّس اعلام مینماید و برعکس، تجرّد را پلید میشمرد که خود تجلیل دیگری از زن است.
در آیۀ ۲۱ از سورۀ روم میخوانیم
«وَ مِن آیَاتِهِ اَن خَلَقَ لَکُم مِّن اَنفُسِکُم اَزوَاجًا لِّتَسکُنُوا اِلَیهَا وَ جَعَلَ بَینَکُم مَّوَدَّه وَ رَحمَه…»
«و از نشانه های قدرت خداوند اینست که همسرانی از نوع خودتان (انسان) برای شما خلق فرمود تا در جوار آنها احساس آرامش کنید و در بین شما دوستی و الفت و مهربانی ایجاد فرمود…»
همانطورکه ملاحظه میشود، برعکس دیگران که زن را مایۀ شرّ برای مردان تصوّر میکرده اند قرآن، زن را مایۀ آرامش دل مرد معرفی میکند، یعنی اینکه مرد بدون داشتن همسری مهربان، سرگردان و ناآرام و با احساس کمبود و پوچی زندگی را میگذراند. ضمن اینکه متقابلاً برای زن هم همین حالت را میتوان تصوّر کرد.
۴- موضوع دیگری که معاندین، علیه اسلام و قرآن عنوان نموده و با تبلیغات وسیع سعی کردند توده های ناآگاه را بفریبند ایناست که ادّعا میکنند «اسلام یک دین مردانه است» و در قرآن توجّه کافی به زنان نشده است و حقوق آنان پایمال گردیده است. جالب توجّه اینکه این موضوع حتی در صدر اسلام نیز به یک مسئلۀ تنش آفرین تبدیل شده بود.
مختصر اینکه این مسئله از طرف امّّسلمه یکی از همسران پیامبر با آن حضرت در میان نهاده شد و به طوریکه میدانید این شبهه در این زمان نیز طرح میگردد. درحالیکه شبهۀ ایجادشده امری غیرواقعی است و دلایل بسیاری در ردّ آن ارائه دادند. به طور مثال معاندین مدعی بودند:
در قرآن فقط اسامی مردان ذکر شده و دربارۀ حقوق آنان صحبت شده است و حال آنکه این ادّعا خلاف واقع است و به قول شهید مرتضی مطهّری:
«قرآن در کنار هر مرد بزرگ و قدیس از یک زن بزرگ و قدیسه یاد میکند».
از همسران آدم و ابراهیم و از مادران موسی و عیسی، در نهایتِ تجلیل یاد کرده است. اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانی ناشایسته برای شوهرانشان ذکر میکند، از زن فرعون نیز به عنوان زنی که گرفتار مرد پلیدی بوده است غفلت نکرده است. گویی قرآن خواسته است در داستانهای خود توازن را حفظ کند و قهرمانان داستانها را منحصر به مردان ننماید.
چنانچه در آیات قرآنی تدبّر نمائید درخواهید یافت که هرجا صحبت از حقوق انسانی است، زن و مرد در کنار یکدیگر قرار دارند و به طور مساوی از آن بهره مندند. برای نمونه به آیۀ ۳۵ از سورۀ احزاب اشاره میشود که خداوند ضمن اینکه به طور غیرمستقیم یکی از وجوه جامعۀ اسلامی را که متشکّل از زنان و مردان مسلمان است در برابر دیدگان ما قرار میدهد، برابری زن و مرد را که دوشادوش یکدیگر چنین جامعهای را بنا میکنند، عیان میسازد. در این آیه میخوانیم:
«إنَّ المُسلِمِینَ وَالمُسلِمَاتِ وَالمُؤمِنِینَ وَالمُؤمِنَاتِ وَالقَانِتِینَ وَالقَانِتَاتِ وَالصَّادِقیِنَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالخَاشِعِینَ وَالخَاشِعَاتِ وَالمُتَصَدِّقیِنَ وَالمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّامِئَاتِ وَالحَافِظِینَ فُرُوجَهُم وَالحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَغفِرَهً وَ اَجراً عَظِیمًا»
«همانا خداوند برای مردان و زنان مسلمان، مردان و زنان مؤمن، مردان و زنان مطیع اوامر الهی، مردان و زنان راستگو، مردان و زنان شکیبا، مردان و زنان متواضع، مردان و زنان انفاقگر، مردان و زنان روزه دار، مردان و زنان مسلّط به امیال جنسی، مردان و زنانی که پیوسته مشغول به اذکار الهی هستند، برای همه و همۀ اینها آمرزش و پاداشی والا و ارزشمند آماده نموده است»
همانطورکه ملاحظه میشود، مردان و زنان، دارای مسئولیت و حقوق و تکالیف انسانی برابر هستند و هیچ مردی صرفاً به خاطر اینکه مرد آفریده شده، دارای حقّ و حقوق اضافی نیست به عبارت ساده تر و عامیانه تر، هیچ مردی عزیز دردانۀ خدا نیست که ادّعای حقوق بیشتری نسبت به زن داشته باشد.
هر کس که میخواهد نزد خداوند عزیز و گرامی باشد کافی است براساس آیۀ ۱۳ از سورۀ حجرات که میفرماید:
«إنَّ اَکرَمَکُم عِندَاللَّهِ اَتقَاکُم»
«همانا گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست»
پارسایی را پیشۀ خود سازد و به تکالیف مذهبی و انسانی خود عمل کند.
مطالب اندکی در خصوص برابری حقوق انسانی زن و مرد گفته شد. در نوشتارهای بعدی ضمن بررسی تاریخ صدراسلام و آنچه که درطی چهارده قرن، بر امّت مسلمان رفته است، علل نارسایی های کنونی مشخّص خواهدشد. شاید بتوانیم همانطوریکه شهید مطهری اعلام داشته «حقوق فراوانی که اسلام به زن اعطاء کرده و در طول تاریخ عملاً متروک شده است» را شناسایی کرده و راه حلهائی برای آن ارائه دهیم.
گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود
تـا ریـا ورزد و سـالـوس مسـلمـان نشــود
گوهـر پـاک ببـایـد که شـود قـابـــل فیـض
ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجــان نشود
پاسخی بگذارید