حقوق و آزادی زنان (۲)

چنانچه به خاطرات بازمانده از گذشته ‏های دور در گوشه‏ های تاریک ذهن خود مراجعه نمائید به بخش‏های جالب توجّهی از قصّه‏ هایی که بزرگترها دربارۀ چگونگی خلقت انسان تعریف می‏کردند برخورد می‏کنید که زیربنای اعتقادات عمومی را مبنی بر عدم تساوی حقوق زن و مرد بر شما آشکار می‏سازد و درنتیجه در می‏یابید که چگونه متولّیان ادیان سلف با انتشار داستانهایی از این دست به منظور حفظ منافع خود، ضمن اینکه اعتقادات توأم با خرافات خود را گسترش می‏دادند، در واقع با پا گرفتن دین جدید، که تصمیم بر استقرار جامعه ‏ای نو و زدودن آثار ضدانسانی اخلاقیات حاکم بر اجتماع را می‏داشت، مقابله می‏کردند. اقدامات تبلیغی سردمداران فرقه ‏های مذهبی و غیرمذهبی آنچنان وسیع و گسترده بود که اکنون پس از گذشت صدها سال در اذهان ما مسلمانان باقی است. اینک برای روشن شدن قضیه چند نمونه از این داستان سرائی‏ها را نقل می‏کنیم:

۱- در مورد چگونگی خلقت انسان، متولّیان دین یهود به‏ استناد متن تورات، چنین روایت می‏کردند که خداوند، حضرت آدم را از گل و به ‏صورت خود آفرید و سپس برای اینکه جفتی برای وی خلق کند، یکی از دنده‏ های چپ حضرت آدم را خارج ساخت و جای آن‏را با گوشت پرکرد و از این تکه استخوان بی‏مصرف،  حضرت حوّا را به‏ وجود آورد. به‏ شرحی‏که ملاحظه می‏فرمائید در همان اوّلین قدم، جنس مؤنّث را به‏ عنوان جزء کوچکی از جسم موجود مذکور قلمداد می‏کنند و لذا او را به‏ طور کامل متعلّق به جنس مذکّر می‏دانند و در ثانی تمام وجود او را ساخته شده از تکه استخوانی، آن هم از طرف چپ سینۀ مرد که خود حکایات از پائین بودن ارزش آن دارد عنوان می‏نمایند و بلافاصله نتیجه‏ گیری می‏کنند که زن موجودی پست‏ تر از مرد است و به‏ طور کامل تحت مالکیّت مرد قرار دارد، پس هیچگونه مناسبتی از لحاظ ارزشی بین آنها برقرار نیست که بشود آن‏ دو را باهم مقایسه کرد و برایشان حقوق مساوی تعیین نمود، حال آنکه اسلام از همان آغاز، با چنین داستانهای نیمه‏ جعلی و انحرافی مقابله کرد و درحالیکه تعلیمات مندرج در کتب انبیاء الهی را مورد تأیید قرار داد، در عین حال با روایتی نوین از قصص موجود در آن کتب، به تصحیح و نقد آنان پرداخت و بدین‏ سان تحریفات انجام گرفته را آشکار ساخت.

خداوند تبارک و تعالی در اوّلین آیه از سورۀ النساء می‏فرماید:

«یَا اَیُّهَا النَّاسُ اتَّقوُا رَبَّکُمُ ‏الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفسٍ وَاحِدَه»

بنا به گفتۀ شهید مطهری خداوند صراحتاً به ما می‏گوید زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفریدیم و لذا هیچ‏یک از آن دو بر دیگری مرجّح نیست بلکه هر دو دارای سرشت، طبیعت و ذات یکسان بوده و از دیدگاه خلقت با هم برابرند.

مهاتما گاندی را که یکی از برجسته‏ ترین شخصیّت‏ های معاصر و از بزرگترین مصلحین اجتماعی قرن بیستم است به‏ خوبی می‏شناسید. این مرد بزرگ گرچه از پیروان دین هندو است لکن با سایر ادیان الهی و غیرالهی آشنایی کامل دارد. اظهارات وی در رابطه با شخصیّت زن، به تعلیمات اسلامی بسیار نزدیک است و نشان از عظمت روح او دارد، وی می‏گوید:

«زن مظهر مجسّم بردباری است. زن کنیز شوهر نیست بلکه همراه و شریک زندگی اوست که در غم و شادی، سهمی برابر دارد و به اندازۀ شوهر، حق و آزادی دارد که راه زندگی خویش را برگزیند. ما همه از سر یک کرباس و فرزندان یک خالق هستیم و از این لحاظ قدرتهای الهی که در درون ماست بی‏نهایت می‏باشد. ناچیز شمردن یک موجود بشری در واقع ناچیز شمردن آن قدرتهای الهی است و بدین قرار نه فقط برای آن موجود زیان‏آور است بلکه از طریق او برای تمام جهان زیانبار می‏باشد»

۲- دومین موضوعی که طرفداران مکتب «مرد سالاری» به‏ عنوان یک حربۀ تبلیغاتی و برای نشان دادن ضعف جنس مؤنّث ارائه می‏دهند، موضوع مداخلۀ شیطان و اخراج آدم و حوّا از بهشت است. آنان معتقدند:

اول‏ بار، زن توسط شیطان فریب خورد و از فرامین الهی سرپیچی کرد و سپس به تحریک شیطان، آدم را فریب داد که نتیجۀ این عمل، اخراج هر دوی آنها از بهشت بود. بنابراین ادّعا می‏کنند که زن همدست شیطان است و به ‏سادگی فریب می‏خورد، ضمن اینکه دیگران را فریب می‏دهد و گناهی‏ که او در آغاز خلقت بشر مرتکب شد آنقدر شدید است که هنوز بر دوش عالم و عالمیان سنگینی می‏کند.

قرآن مجید با این طرز تفکّر هم مقابله می‏نماید و نشان می‏دهد که این روایت نیز همچون داستان پیشین آکنده از مطالب غیرواقعی است، لذا به تصحیح آن می‏پردازد.

شما می‏دانید که در زبان عربی علاوه بر کلمات مفرد و جمع، کلمات دیگری  به‏ عنوان تثنیه وجود دارد. یعنی هرگاه بخواهند از دوچیز صحبت کنند از ساختار گرامری تثنیه استفاده می‏نمایند. در این مورد هم در قرآن کریم، در تمام قسمت‏ها از ساختار تثنیه استفاده شده‏ است یعنی زن و مرد را در همه‏ جا باهم مورد خطاب قرار می‏دهد بدین معنی که هر اتفاقی که افتاده است هر دو باهم بوده ‏اند و هیچ‏یک از آنها به تنهایی عملی انجام نداده ‏اند که درخور شماتت باشد. آغاز این داستان را در آیۀ ۳۵ سورۀ بقره می‏بینیم که خداوند به حضرت آدم و حضرت حوّا هر دو خطاب می‏کند:

«وَلَا تَقرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکوُنَا مِنَ‏ الظَّالِمِینَ»

«به این درخت خاص نزدیک نشوید که اگر چنین کنید در زمرۀ نافرمانان و به‏خود ستمگران محسوب خواهیدشد.»

سپس در آیۀ ۲۰ و ۲۱ سورۀ اعراف می‏خوانیم:

«فَوَسوَسَ لَهُمَا الشَّیطَانُ»

«پس شیطان با زمزمۀ فریبنده، آن دو را وسوسه کرد.»

«وَ قَاسَمَهُمَا إنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ»

«و برای آن دو سوگند یاد کرد و گفت به‏واقع که من خیر خواه شما دو نفر هستم»

و در آیۀ ۳۶ سورۀ بقره می‏خوانیم:

«فَأزَ لَّهُمَا الشَّیطَانُ عَنهَا فَأ َخرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ…»

«سپس آنگاه شیطان هر دو را به لغزش عدم اطاعت کشانید و آنها را از آن مقام خارج ساخت.»

به ‏طوریکه ملاحظه می‏شود، روایت قرآن از این ماجرا با روایت دیگران تفاوت کلی دارد و مشخّص می‏سازد که هیچ‏گونه تقصیری متوجّۀ زن نیست و اگر گناهی اتّفاق افتاده باشد مرد و زن، هردو مسئول آن هستند و هیچ‏یک از آن‏دو نمی‏توانند تقصیر را به‏ گردن دیگری بیاندازند زیرا مرد و زن به اعتبار انسان بودن و به استناد آیۀ۴ از سورۀ التین

«لَقَد خَلَقنَا الإِنسَانَ فِی أحسَنِ تَقوِیمٍ»

«ما به ‏واقع انسان را از لحاظ روح و ذهن و جسم با کامل‏ترین ترکیب خلق نمودیم»

و درخصوص لغزش و خطا به استناد آیۀ ۲ سورۀ والعصر:

«إنَّ‏ الإنسَانَ لَفِی خُسرٍ»

«انسان موجودی به‏ واقع زیانکار خواهد بود»

هردو از هر نظر باهم برابرند.

۳- یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که در بارۀ زن وجود داشته است اینکه می‏گفته ‏اند زن مقدّمۀ وجود مرد است و برای مرد آفریده شده است و حال آنکه قرآن با ذکر تمثیل بسیار ظریفی این موضوع را نفی کرده است و برابری این دو را از نظر حقوق انسانی تمثیل‏ وار بیان می‏کند و اینکه جنس مذکّر و مؤنّث در عین استقلال، مکمّل یکدیگر بوده و درجوار هم و با کمک یکدیگر می‏توانند سیر تکاملی انسانی را عینیّت بخشند.

در آیۀ ۱۸۷ سورۀ بقره چنین می‏خوانیم

«هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُم وَ أنتُم لِبَاسٌ لَّهُنَّ»

یعنی اینکه «آنها (زنان) لباس شما هستند و شما (مردان) لباس آنها».

به‏ عبارت دیگر، نسبت زن و مرد به هم همچون رابطۀ تن و جامه می‏باشد که عیوب یکدیگر را می‏پوشانند. لذا برخلاف ادّعای برخی از فرقه‏ ها که به‏ علّت پلید دانستن زن، اصولاً ازدواج را امری پلید می‏دانند، اسلام ازدواج را امری مقدّس اعلام می‏نماید و برعکس، تجرّد را پلید می‏شمرد که خود تجلیل دیگری از زن است.

در آیۀ ۲۱ از سورۀ روم می‏خوانیم

«وَ مِن آیَاتِهِ اَن خَلَقَ لَکُم مِّن اَنفُسِکُم اَزوَاجًا لِّتَسکُنُوا اِلَیهَا وَ جَعَلَ بَینَکُم مَّوَدَّه وَ رَحمَه…»

 «و از نشانه‏ های قدرت خداوند اینست که همسرانی از نوع خودتان (انسان) برای شما خلق فرمود تا در جوار آنها احساس آرامش کنید و در بین شما دوستی و الفت و مهربانی ایجاد فرمود…»

همانطورکه ملاحظه می‏شود، برعکس دیگران که زن را مایۀ شرّ برای مردان تصوّر می‏کرده ‏اند قرآن، زن را مایۀ آرامش دل مرد معرفی می‏کند، یعنی اینکه مرد بدون داشتن همسری مهربان، سرگردان و ناآرام و با احساس کمبود و پوچی زندگی را می‏گذراند. ضمن اینکه متقابلاً برای زن هم همین حالت را می‏توان تصوّر کرد.

۴- موضوع دیگری که معاندین، علیه اسلام و قرآن عنوان نموده و با تبلیغات وسیع سعی کردند توده‏ های ناآگاه را بفریبند این‏است که ادّعا می‏کنند «اسلام یک دین مردانه است» و در قرآن توجّه کافی به زنان نشده است و حقوق آنان پایمال گردیده است. جالب توجّه اینکه این موضوع حتی در صدر اسلام نیز به یک مسئلۀ تنش‏ آفرین تبدیل شده بود.

مختصر اینکه این مسئله از طرف امّ‏‏ّسلمه یکی از همسران پیامبر با آن حضرت در میان نهاده شد و به‏ طوریکه می‏دانید این شبهه در این زمان نیز طرح می‏گردد. درحالیکه شبهۀ ایجادشده امری غیرواقعی است و دلایل بسیاری در ردّ آن ارائه دادند. به‏ طور مثال معاندین مدعی بودند:

در قرآن فقط اسامی مردان ذکر شده و دربارۀ حقوق آنان صحبت شده است و حال آنکه این ادّعا خلاف واقع است و به ‏قول شهید مرتضی مطهّری:

«قرآن در کنار هر مرد بزرگ و قدیس از یک زن بزرگ و قدیسه یاد می‏کند».

از همسران آدم و ابراهیم و از مادران موسی و عیسی، در نهایتِ تجلیل یاد کرده است. اگر همسران نوح و لوط را به‏ عنوان زنانی ناشایسته برای  شوهرانشان ذکر می‏کند، از زن فرعون نیز به‏ عنوان زنی که گرفتار مرد پلیدی بوده است غفلت نکرده است. گویی قرآن خواسته است در داستانهای خود توازن را حفظ کند و قهرمانان داستانها را منحصر به مردان ننماید.

چنانچه در آیات قرآنی تدبّر نمائید درخواهید یافت که هرجا صحبت از حقوق انسانی است، زن و مرد در کنار یکدیگر قرار دارند و به ‏طور مساوی از آن بهره‏ مندند. برای نمونه به آیۀ ۳۵  از سورۀ احزاب اشاره می‏شود که خداوند ضمن اینکه به‏ طور غیرمستقیم یکی از وجوه جامعۀ اسلامی را که متشکّل از زنان و مردان مسلمان است در برابر دیدگان ما قرار می‏دهد، برابری زن و مرد را که دوشادوش یکدیگر چنین جامعه‏ای را بنا می‏کنند، عیان می‏سازد. در این آیه می‏خوانیم:

«إنَّ المُسلِمِینَ وَالمُسلِمَاتِ وَالمُؤمِنِینَ وَالمُؤمِنَاتِ وَالقَانِتِینَ وَالقَانِتَاتِ وَالصَّادِقیِنَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالخَاشِعِینَ وَالخَاشِعَاتِ  وَالمُتَصَدِّقیِنَ وَالمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّامِئَاتِ وَالحَافِظِینَ فُرُوجَهُم وَالحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَغفِرَهً وَ اَجراً عَظِیمًا»

«همانا خداوند برای مردان و زنان مسلمان، مردان و زنان مؤمن، مردان و زنان مطیع اوامر الهی، مردان و زنان راستگو، مردان و زنان شکیبا، مردان و زنان متواضع، مردان و زنان انفاق‏گر، مردان و زنان روزه‏ دار، مردان و زنان مسلّط به امیال جنسی، مردان و زنانی که پیوسته مشغول به اذکار الهی هستند، برای همه و همۀ اینها آمرزش و پاداشی والا و ارزشمند آماده نموده است»

همانطورکه ملاحظه می‏شود، مردان و زنان، دارای مسئولیت و حقوق و تکالیف انسانی برابر هستند و هیچ مردی صرفاً به‏ خاطر اینکه مرد آفریده شده، دارای حقّ و حقوق اضافی نیست به ‏عبارت ساده‏ تر و عامیانه‏ تر، هیچ مردی عزیز دردانۀ خدا نیست که ادّعای حقوق بیشتری نسبت به زن داشته باشد.

هر کس که می‏خواهد نزد خداوند عزیز و گرامی باشد کافی‏ است براساس آیۀ ۱۳ از سورۀ حجرات که می‏فرماید:

«إنَّ اَکرَمَکُم عِندَاللَّهِ اَتقَاکُم»

«همانا گرامی‏‏ ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست»

پارسایی را پیشۀ خود سازد و به تکالیف مذهبی و انسانی خود عمل کند.

مطالب اندکی در خصوص برابری حقوق انسانی زن و مرد گفته شد. در نوشتارهای بعدی ضمن بررسی تاریخ صدراسلام و آنچه که درطی چهارده قرن، بر امّت مسلمان رفته است، علل نارسایی‏ های کنونی مشخّص خواهدشد. شاید بتوانیم همانطوریکه شهید مطهری اعلام داشته «حقوق فراوانی که اسلام به زن اعطاء کرده و در طول تاریخ عملاً متروک شده است» را شناسایی کرده و راه حلهائی برای آن ارائه دهیم.

گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان  نشود

                                      تـا ریـا ورزد و سـالـوس مسـلمـان نشــود

گوهـر پـاک ببـایـد که شـود قـابـــل فیـض

                                      ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجــان نشود

 

اشتراک گذاری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *