نه هر که چهره بر افروخت دلبـری دانــد
نه هر کـه آینــه سازد سکنــدری دانــد
نه هرکه طرف کله کج نهاد و تند نشست
کـلاه داری و آئـیـن ســروری دانــد
آنچه که مورد بحث و بررسی قرار میگیرد مسئلۀ بسیار حساس و ارزشمند «حقوق و آزادی زنان» از دیدگاه دین مبین اسلام و قوانین جاری مملکتی است.
این موضوع در طول تاریخ، فراز و فرودهای بسیار داشته و اینک در سطح جهان و جامعۀ صنعتی و مدرن کنونی، به موضوع پر جدل و ابراز نظریه های متفاوت و متضاد کشیده شده است. به طوریکه جامعۀ اسلامی ما نیز از این کشمکشهای مباحثهای و گفتگوهای متشنّج و تنش آفرین برکنار نبوده و معاندین دین مبین اسلام، با بهره گیری از عدم اشراف افراد متوسط جامعه، به ویژه جوانان، به موضوعات مذهبی، به زعم خود برخی از کاستیها و یا بهتر بگوئیم عدم انطباق ظاهری احکام اسلامی با جامعۀ مدرن را دستاویز قرار داده و سعی دارند افکار عمومی را به سمت و سوئی که نظر آنان را تأمین کند معطوف دارند و وجهۀ مقدس دین اسلام را از خاطر آنان بزدایند. ماجرائی که چندی پیش اتفاق افتاد میتواند مثال خوبی برای این قضیه باشد که اینک به طور خلاصه روایت میشود:
دختر جوانی را در نظر بگیرید که از نظر ظاهری، بسیار آراسته و مقبول دیگران است، او به علت داشتن هوش بالا و بااستفادۀ صحیح از امکانات خانوادگی، تحصیلات عالیۀ دانشگاهی را پشت سر گذاشته و اینک فعّالانه در یک موسسۀ تولیدی، مدیریت بخش اداری را بر عهده دارد و تعدادی کارمند مرد و زن، تحت نظارت و مدیریت او، مشغول انجام وظیفه میباشند، بدیهی است چنین شخصی با حضور فعّال در جامعه و تلاشِ در خورِ توجّه در امور عملی، اقتصادی و سیاسی، و با دسترسی به وسائل ارتباط جمعی، به ویژه اینترنت که نتیجه آن، آگاهی کامل از وضعیت دیگر جوامع بشری است، دارای معلومات عمومی وسیعی است ولی متأسفانه به هر دلیلی که اینک از بحث ما خارج است معلومات عمیقی در خصوص مسائل اجتماعی دین اسلام به ویژه حقوق و آزادی زنان ندارد و فقط به فراگیری احکام عبادی بسنده کرده است. اکنون این دختر جوان داستان ما تصمیم دارد تشکیل خانواده داده و روال زندگی عادی و طبیعی خود را همچنانکه پیشینیان او برگزیده اند، تداوم بخشد. ناگهان یکی از دوستان به ظاهر صمیمی و یکرنگ و شاید در باطن بدخواه و معاند، با قیافهای حق به جانب به او میرسد و میپرسد: «شنیده ام انشاءالله به خانۀ بخت میروی؟» که پاسخ مثبت است و آن رفیق ناشفیق ادامه میدهد: «دخترک بیچاره! تو که با این همه تواناییهای عملی و علمی تصمیم داری در این جامعۀ اسلامی ازدواج کنی، آیا میدانی که شوهر آیندۀ تو هرکه و در هرسطحی باشد، بر تو مسلط است و میتواند حتی تو را کتک بزند؟» مسلماً هر کسی که باشد با شنیدن این حرف ضربۀ شدیدی به او وارد میشود. البتّه دختر جوان مورد بحث ما، این گفته را باور نمیکند چون همانطوریکه گفته شد غیر از مسائل عبادی چیز دیگری از اسلام نمیداند ولی آن فرد معاند، آیۀ ۳۴ از سورۀ مبارکۀ نساء را بر او قرائت میکند اما نه اینکه تمام آیه را بخواند بلکه فقط قسمت اول و قسمت آخر آنرا «الرِّّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّّساء … وَاضرِبُوهُنَّ» و اینطور ترجمه میکند «مردان سرور و مسلط بر زنانند… آنان را بزنید» در اینجاست که دخترک بیچارۀ ما سرخورده و درمانده بر جای میماند که با این اوصاف چه باید بکند؟ و این نیست مگراینکه ما نخواسته ایم و یا نتوانسته ایم حقوق انسانی برابر مردان و زنان مسلمان را به ایشان گوشزد کنیم و متأسّفانه تعداد کسانی که در این امر مسئول بوده و میبایستی مسئولانه به وظایف خود عمل کنند، کمتر دیده شده اند.
تنها مورد مثال زدنی، شهید مرتضی مطهّری است که سالها با جدیّت و حرارت در دفاع از اصول اسلامی و تشریح حقّانیّت احکام حقوقی آن و دفاع از نظام حقوق زن اقدام نمود و صراحتاً اعلام داشت «لازم و ضروری است به وضع زن امروز رسیدگی کامل بشود و حقوق فراوانی که اسلام به زن اعطا کرده و در طول تاریخ عملاً متروک شده به او باز پس داده شود.»
همانطورکه میدانید در طول تاریخ، زورمندان و فرصت طلبان سعی کرده اند به هر طریق ممکن ثابت کنند که جنس مذکّر شریفتر از جنس مؤنّث است و چنین وانمود کرده اند که دین اسلام با مقرّرات متفاوتی که برای مردان و زنان وضع نموده است، همین فلسفه را دنبال میکند و فقط جانب مرد رعایت شده است. به عبارت دیگر حقوق اسلامی، بر محور مصالح و منافع مرد دور میزند. آنان برای توجیه افکار خود اظهار میدارند که اسلام، زن را انسان تمام عیار نشناخته و برای او، حقوقی که برای یک انسان لازم است قائل نشده است. ایشان مدّعی هستند اگر اسلام، زن را انسان تمام عیار میدانست، تعدّد زوجات را تجویز نمیکرد، حقّ طلاق را به شوهر نمیداد، ارث زن را نصف ارث مرد تعیین نمیکرد، برای زن قیمتی به نام مهر قائل نمیشد، به زن استقلال اقتصادی و اجتماعی میداد و او را جیره خوار و واجب النّفقۀ مرد قرار نمیداد. آنها اضافه میکنند: اسلام با اینکه دین مساوات است اصل مساوات را در جاهای دیگر مراعات کرده ولی در مورد زن و مرد رعایت نکرده است.
اکنون در قبال اینهمه تهمتهای ناروا که حاصل قرنها تحقیقات نامیمون و عداوت و کینه توزی دشمنان قسم خوردۀ اسلام است و با ظاهری آراسته از کلمات فریبنده ارائه میگردد، ما موظّفیم در حد بضاعت خود به مسئلۀ مورد بحث بپردازیم تا حتی الامکان از حقیقت این ماجرا با خبر شویم و چشم و گوش بسته در دام پرفریب استثمارگران و سلطه جویان قرن حاضر گرفتار نگردیم والاّ به همان سرنوشتی دچارمیشویم که زنان غربی، با آنهمه مبارزات آزادیخواهانه، اکنون به نام حقوق و آزادی زنان در منجلاب آن دست و پا میزنند و بیخبر از آنچه که بر سرشان آمده و برخورداری از آزادیهای بیقید و شرط که لذّات زودگذر دنیوی را در دسترس آنان قرار داده است، در دام هوسهای بی انتهای هوسبازان غربی گرفتار آمده و شرف و عزّت و کرامت انسانی خود را بر باد داده اند. این فصل از تاریخ اروپا از قرن هفدهم شروع شده است. اینک برحسب وظیفه میخواهیم ثابت کنیم که از نظر اسلام و قرآن، زن ومرد هر دو انسانند و از حقوق انسانی متساوی بهره مندند.
ادامه دارد …
پاسخی بگذارید