حقوق و آزادی زنان (۱)

نه هر که چهره بر افروخت دلبـری دانــد

                                      نه هر کـه آینــه سازد  سکنــدری دانــد

نه هرکه طرف کله کج نهاد و تند نشست

                                         کـلاه داری  و  آئـیـن  ســروری  دانــد

آنچه که مورد بحث و بررسی قرار می‏گیرد مسئلۀ بسیار حساس و ارزشمند «حقوق و آزادی زنان» از دیدگاه دین مبین اسلام و قوانین جاری مملکتی است.

این موضوع در طول تاریخ، فراز و فرودهای بسیار داشته و اینک در سطح جهان و جامعۀ صنعتی و مدرن کنونی، به موضوع پر جدل و ابراز نظریه ‏های متفاوت و متضاد کشیده‏ شده‏ است. به‏ طوریکه جامعۀ اسلامی ما نیز از این کشمکش‏های مباحثه‏ای و گفتگوهای متشنّج و تنش ‏آفرین برکنار نبوده و معاندین دین مبین اسلام، با بهره‏ گیری از عدم اشراف افراد متوسط جامعه، به ‏ویژه جوانان، به موضوعات مذهبی، به زعم خود برخی از کاستی‏ها و یا بهتر بگوئیم عدم انطباق ظاهری احکام اسلامی با جامعۀ مدرن را دستاویز قرار داده و سعی دارند افکار عمومی را به‏ سمت و سوئی که نظر آنان را تأمین کند معطوف دارند و وجهۀ مقدس دین اسلام را از خاطر آنان بزدایند. ماجرائی که چندی پیش اتفاق افتاد می‏تواند مثال خوبی برای این قضیه باشد که اینک به ‏طور خلاصه روایت می‏شود:

دختر جوانی را در نظر بگیرید که از نظر ظاهری، بسیار آراسته و مقبول دیگران است، او به‏ علت داشتن هوش‏ بالا و بااستفادۀ صحیح از امکانات خانوادگی، تحصیلات عالیۀ دانشگاهی را پشت سر گذاشته و اینک فعّالانه در یک موسسۀ تولیدی، مدیریت بخش اداری را بر عهده دارد و تعدادی کارمند مرد و زن، تحت نظارت و مدیریت او، مشغول انجام وظیفه می‏باشند، بدیهی است چنین شخصی با حضور فعّال در جامعه و تلاشِ در خورِ توجّه در امور عملی، اقتصادی و سیاسی، و با دسترسی به وسائل ارتباط جمعی، به ‏ویژه اینترنت که نتیجه آن، آگاهی کامل از وضعیت دیگر جوامع بشری است، دارای معلومات عمومی وسیعی است ولی متأسفانه به‏ هر دلیلی که اینک از بحث ما خارج است معلومات عمیقی در خصوص مسائل اجتماعی دین اسلام به‏ ویژه حقوق و آزادی زنان ندارد و فقط به فراگیری احکام عبادی بسنده کرده است. اکنون این دختر جوان داستان ما تصمیم دارد تشکیل خانواده داده و روال زندگی عادی و طبیعی خود را همچنانکه پیشینیان او برگزیده ‏اند، تداوم بخشد. ناگهان یکی از دوستان به‏ ظاهر صمیمی و یکرنگ و شاید در باطن بدخواه و معاند، با قیافه‏ای حق به جانب به او می‏رسد و می‏پرسد: «شنیده‏ ام انشاءالله به خانۀ بخت می‏روی؟» که پاسخ مثبت است و آن رفیق ناشفیق ادامه می‏دهد: «دخترک بیچاره! تو که با این همه توانایی‏های عملی و علمی تصمیم داری در این جامعۀ اسلامی ازدواج کنی، آیا می‏دانی که شوهر آیندۀ تو هرکه و در هرسطحی باشد، بر تو مسلط است و می‏تواند حتی تو را کتک بزند؟» مسلماً هر کسی  که باشد با شنیدن این حرف ضربۀ شدیدی به او وارد می‏شود. البتّه دختر جوان مورد بحث ما، این گفته را باور نمی‏کند چون همانطوریکه گفته شد غیر از مسائل عبادی چیز دیگری از اسلام نمی‏داند ولی آن فرد معاند، آیۀ ۳۴ از سورۀ مبارکۀ نساء را بر او قرائت می‏کند اما نه اینکه تمام آیه را بخواند بلکه فقط قسمت اول و قسمت آخر آن‏را «الرِّّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّّساء … وَاضرِبُوهُنَّ» و اینطور ترجمه می‏کند «مردان سرور و مسلط بر زنانند… آنان را بزنید» در اینجاست که دخترک بیچارۀ ما سرخورده و درمانده بر جای می‏ماند که با این اوصاف چه باید بکند؟ و این نیست مگراینکه ما نخواسته‏ ایم و یا نتوانسته‏ ایم حقوق انسانی برابر مردان و زنان مسلمان را به ایشان گوشزد کنیم و متأسّفانه تعداد کسانی که در این امر مسئول بوده و می‏بایستی مسئولانه به وظایف خود عمل کنند، کمتر دیده شده ‏اند.

تنها مورد مثال زدنی، شهید مرتضی مطهّری است که سالها با جدیّت و حرارت در دفاع از اصول اسلامی و تشریح حقّانیّت احکام حقوقی آن و دفاع از نظام حقوق زن اقدام نمود و صراحتاً اعلام داشت «لازم و ضروری‏ است به وضع زن امروز رسیدگی کامل بشود و حقوق فراوانی که اسلام به زن اعطا کرده و در طول تاریخ عملاً متروک شده به او باز پس داده شود.»

همانطورکه می‏دانید در طول تاریخ، زورمندان و فرصت‏ طلبان سعی کرده ‏اند به‏ هر طریق ممکن ثابت کنند که جنس مذکّر شریف‏تر از جنس مؤنّث است و چنین وانمود کرده ‏اند که دین اسلام با مقرّرات متفاوتی که برای مردان و زنان وضع نموده است، همین فلسفه را دنبال می‏کند و فقط جانب مرد رعایت شده است. به‏ عبارت دیگر حقوق اسلامی، بر محور مصالح و منافع مرد دور می‏زند. آنان برای توجیه افکار خود اظهار می‏دارند که اسلام، زن را انسان تمام عیار نشناخته و برای او، حقوقی که برای یک انسان لازم است قائل نشده است. ایشان مدّعی هستند اگر اسلام، زن را انسان تمام عیار می‏دانست، تعدّد زوجات را تجویز نمی‏کرد، حقّ طلاق را به شوهر نمی‏داد، ارث زن را نصف ارث مرد تعیین نمی‏کرد، برای زن قیمتی به نام مهر قائل نمی‏شد، به زن استقلال اقتصادی و اجتماعی می‏داد و او را جیره‏ خوار و واجب‏ النّفقۀ مرد قرار نمی‏داد. آنها اضافه می‏کنند: اسلام با اینکه دین مساوات است اصل مساوات را در جاهای دیگر مراعات کرده ولی در مورد زن و مرد رعایت نکرده است.

اکنون در قبال این‏همه تهمت‏های ناروا که حاصل قرن‏ها تحقیقات نامیمون و عداوت و کینه‏ توزی دشمنان قسم خوردۀ اسلام است و با ظاهری آراسته از کلمات فریبنده ارائه می‏گردد، ما موظّفیم در حد بضاعت خود به مسئلۀ مورد بحث بپردازیم  تا حتی‏ الامکان از حقیقت این ماجرا با خبر شویم و چشم و گوش بسته  در دام پرفریب استثمارگران و سلطه‏ جویان قرن حاضر گرفتار نگردیم والاّ به‏ همان سرنوشتی دچارمی‏شویم که زنان غربی، با آن‏همه مبارزات آزادیخواهانه، اکنون به نام حقوق و آزادی زنان در منجلاب آن دست و پا می‏زنند و بی‏خبر از آنچه که بر سرشان آمده و برخورداری از آزادی‏های بی‏قید و شرط که لذّات زودگذر دنیوی را در دسترس آنان قرار داده است، در دام هوس‏های بی‏ انتهای هوسبازان غربی گرفتار آمده و شرف و عزّت و کرامت انسانی خود را بر باد داده ‏اند. این فصل از تاریخ اروپا از قرن هفدهم شروع شده ‏است. اینک برحسب وظیفه می‏خواهیم ثابت کنیم که از نظر اسلام و قرآن، زن ومرد هر دو انسانند و از حقوق انسانی متساوی بهره‏ مندند.

ادامه دارد …

اشتراک گذاری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *