علم تاریخ تطبیقی ادیان از چه سخن میگوید ؟
همۀ ادیان، هم از دیدگاه تاریخی و هم از دیدگاه جغرافیائی در حال تکامل بوده و هستند. ادیان در طول زمان از نقطه ای به نقطۀ دیگر حرکت کرده اند و در سرزمینهای جدید شکل و حتی محتوای آنها عوض شده است. در این جابجائی که در طول دهها، صدها و هزاران سال اتفاق افتاده است، ادیان با یکدیگر برخورد کرده و ازهم تأثیر گرفته اند، خدایان یک دین از یک سرزمین به سرزمین دیگر رفته و تغییر نام داده اند و در شخصیت و نحوه ظهور و صفاتشان تغییر حاصل شده است.
یک مثال از این تغییرات، یک خدا “اهورا” در دین زرتشت است که همان خدای “آسورا” خدای هندو میباشد. از آسورا در “ریگ ودا” (یکی از ریگ ها یا کتابهای چهارگانۀ اصلی دین هندو) یاد شده است.
این قرابت و شباهت خدائی از دین زرتشت و خدائی از دین هندو، از آنجا ناشی میشود که اقوام آریائی و هندی، روزگاری با هم میزیسته اند.
” اقوام هند و اروپائی “ قبل از جدائی، در محلی در شمال شرقی آسیا، جائی حدود شمال افغانستان تا شرق روسیه با هم میزیستند و خدایان اولیۀ آنها درچارچوب دین “ودا” شکل گرفته اند، پس از حرکت اقوام آریائی که خود زیرمجموعهای از نژاد هندو اروپائی بوده اند، به سمت جنوب و غرب یعنی فلات ایران، ادیان آنها هم از هم منشعب شده اند.
برخی در فلات مرکزی ایران فرو نشسته اند که همان ایرانیان هستند و گروه دیگر باز به سمت جنوب پیش رفته اند و در سرزمین امروزی هند و اطراف آن ساکن شده اند.
جالب اینجاست که شرایط آب هوای فلات ایران که نیمه خشک و کم آب بوده است در تعالیم زرشت تأثیر گذاشته و در این دین کشاورزان و کشاورزی نکو داشته شده اند.
از سوی دیگر، در دین پسر عموهای هندی ایرانیان که در هوای پر رطوبت و حاصل آور میزیسته اند، از کشاورزی و نکوداشت آن خبری نیست.
در مثال دیگر میبینیم که ” سنت قربانی کردن “ و خون ریختن حیوانات برای خشنودی خدایان از ادیان بابلی وسومری و فنیقی و دیگر اقوام کهن سامی به دین عبرانیان (که بعداً یهودیان نام گرفته اند)، وارد شده است. “یهوه” خدای قوم یهود، از پاشیدن خون حیوانات قربانی و بوی کباب آنها بر روی آتش خرسند میشود، همانگونه که خدای بابلی ” مردوخ “ از این کار خرسند میگردد.
“تاریخ تطبیقی ادیان” این موضوعات موازی را در ادیان گوناگون، در طول تاریخ و عرض زمین پی میگیرد و کشف میکند. ” تاریخ تطبیقی ادیان ” در پی رد و یا اثبات هیچ دینی نیست و بدون گرایش و علاقه به دینی خاص، همۀ ادیان را به یک چشم مینگرد.
دکتر جواد مشکور عضو فرهنگستان دمشق که خود نیز مسلمان است میگوید:
“همۀ ادیان، تاریخی دارند. اکثر آنها کامل و نهائی نیستند و پیوسته در رشد و نمو میباشند، هر رشد حقیقی تازه ای بر روی کهن قرار میگیرد و هر دینی درخود صورت باز مانده ای از دین کهن دارد (خلاصۀ ادیان سال ۱۳۶۲ چاپ تهران)
انشعاب نشانه ای از پویائی ادیان
بهترین نشانۀ تکامل و زنده بودن ادیان ” انشعاب ” است که در اثر برداشتهای متفاوت در نسلهای متأخر یک دین جدید به وجود می آید. همۀ ادیان بدون استثناء انشعاب کرده اند. با یک دید کل نگر به همۀ ادیان میتوان با اطمینان گفت خاصیت تکامل در ادیان بشری جبلی و ذاتی است، زیرا تکامل در افراد “بشر” جبلی و ذاتی است.
کشش و کوشش برای رسیدن به “بهینگی” در ذات انسان است، پس در ذات ادیان او نیز هست .
” تاریخ تطبیقی ادیان ” به چه کار سودمند است ؟
این علم ابزاری است برای شناخت و میزان اصالت عناصر و مراسم در هر دین.
مثال: اگر در تورات، دستورات زیادی برای فتح سرزمینها و کشتار مرد و زن و کودک، و حتی حیوانات آمده است، نه دستورات خداوند بلکه خواسته های سیاسی کاهنان یهودی، پس از رهائی از اسارت بابلیها بوده است.
امروزه این موضوع به پژوهشگران مسلم گشته که اگر هم برفرض، موسی آنچنان که در تورات آمده و توصیف شده است، وجود داشته، ۱۰۰۰ سال پس از مرگ وی اسفار پنجگانۀ تورات نوشته شده است. یعنی چیزی در حدود ۶۰۰-۴۰۰ سال قبل از میلاد مسیح. در “سفر پیداش” از اسفار پنجگانۀ تورات که بنا برعقیدۀ یهودیان، مطالب آن عیناً به موسی وحی شده است، دستوراتی درباره نحوۀ قربانیهای مختلف، در زمان کاشت و برداشت محصول داده شده است که دستوراتی به یک “قوم کشاورز” است، در حالیکه در زمان زندگی موسی (آنطور که داستان قوم یهود بیان میدارد) یهودیان فقط گروهی سرگردان در صحرا بوده اند و حتی یک دانه هم نکاشته بوده اند. بنابراین، این دستورات هرگز به خود موسی وحی نشده اند.
در جای دیگر تورات، مرگ خود موسی گزارش شده است ! یعنی با فعل ماضی به موسی خبر درگذشت خود او وحی شده است !.
البته باید به یاد داشت که علم تاریخ ادیان اگر چه این فراز را کشف میکند، ولی هرگز قضاوت دربارۀ خوبی و بدی آن نمی نماید، قضاوت خوبی و بدی، بیرون از حیطه و چارچوب این علم است.
همبستگی علم تاریخ ادیان تطبیقی با سایر علوم چیست ؟
این علم از بسیاری دیگر از علوم بشری، برای کشف آنچه بر دینی واقع شده است، سود میگیرد، مهمترین این علوم، علم باستانشناسی و شعبات مختلف آنست. خواندن الواح کشف شدۀ تمدنهای باستانی، افقی گسترده از آنچه بر ادیان این قومها گذشته است در فرا روی ما میگستراند.
شاهکار باستانشناسان، خواندن الواحی است که به زبانهای باستانی نوشته شده اند و اکنون “زبان مرده” به حساب می آیند. در لابه لای این نوشته ها همواره “دین” و “اعتقاد به موجودات فرا انسانی” دریافته و ثبت میشوند.
افزون بر باستانشناشی “Archeology”، علوم دیگری نیز بسیار به توسعۀ تاریخ ادیان کمک نموده اند منجمله:
انسان شناسی “Anthropology”
جامعه شناسی باستان “Ancient Sociology”
قوم شناسی “Ethnology”
زبان شناسی “Linguistics”
بالاخره حتی زمین شناسی “Geology” و شعبات آن مانند فسیل شناسی “Paleontology” به خدمت علم تاریخ ادیان آمده اند .
علم اخیر (زمین شناسی و فسیل شناسی) توانسته است دیدگاههای تازه و شگفت انگیزی دربارۀ داستان “توفان نوح”، که تقریباً بین تمام اقوام سامی منطقۀ بین النهرین مشترک است، پیش روی پژوهشگران باز کند.
پاسخی بگذارید