باز سخن با غزل آغاز شد
واژه عشق آمد و غماز شد
قصه ی آزادی و آرامشش
نقص غرض، دمبدم إبراز شد
زاهد سالوس ز روى ریا
دام بگسترد و پر از آز شد
به بشر حیلت دام و تله
روز ازل، نقش جدل ساز شد
پیر خرابات در این گیر و دار
با می جان بخش، سبب ساز شد
ساغر و جام و گپ و گفتار آن
همدم جان گشته وانبار شد
گفته ی خیام حکیم و مراد
بیت به بیتش , همه اعجاز شد
گفت ” رها” عمر گرانبار یافت
هر که به این معجزه دمساز شد
جبرئیلی (رها)
پاسخی بگذارید