آنقدر گرم است بازار مکافات عمل
دیده گر عاقل بود هر روز روز محشر است
از پاداش که بگذریم، جزا را دو گونه می توان تعریف نمود : خصوصی و عمومی.
اولی را مجازات و دومی را مکافات (کارما) نام می نهیم.
مجازات ،تنبیهی است از سوی خداوند برای فرد آدمی و در مقام بندگی او . رابطه ایست کاملا خصوصی بین آدمی و خداوند. بنده خدا ،خطایی می کند و خدا هم وی را به جزا می رساند.“حق الله” است. چون رابطه ای کاملا فردی است، قابل کم و زیادشدن بوده و توبه پذیر است و ممکن است مورد عفو بخشش خداوند هم قرار بگیرد.حوزه اینگونه خطاها،گناهان دینی است و نه اخلاقی. مثل ترک واجبات شرعی و ترک عبادت های بندگی.
ولی مکافات مربوط است به گناهان اخلاقی و اجتماعی. “حق الناس” است. و چون گناهی دینی نیست،بخشش آن هم نمی تواند از سوی خداوند صورت بگیرد. بلکه بخشش خداوند ، تنها در مورد بخش تنبیهی آن خواهد بود. یعنی چه؟ بطور مثال اگر انسانی در جامعه به کسی تهمتی بزند و یا حق دیگری را از وی ساقط نماید،این جرم دو جنبه دارد: جنبه عمومی که مدعی العموم شاکی آن است و جنبه خصوصی که شخص آسیب دیده شاکی آن است.لذا کسیکه مرتکب این نوع گناه گردیده، ضمن آنکه در جنبه خصوصی جرم می بایستی تاوان رفتار سوء خود را بدهد و رضایت طرف را بدست بیاورد،در جنبه عمومی آن نیز می بایستی مورد تنبیه قانونگذار نیز قرار بگیرد. بخشش قانونگذار بعد از بخشش صاحب حق خواهد بود و حق الناس را نمی توان از خزانه خداوند مورد بخشش قرارداد.
در مکافات ،ندامت و توبه ،تنها جنبه جزای آن را مورد عفو قرار می دهد و جبران خطای صورت گرفته، تنها با عملی مشابه و مساوی ممکن است صورت پذیرد.
گفت شاه ما همه صدق و وفاست
آنچه بر ما می رسد آن هم ز ماست
مولوی نیز همچون عدیده ای دیگر از عارفان، کیفر عمل را غالبا از نوع مکافات (کارما) می داند تا مجازات. ساحت هستی را اخلاقی دانسته و هیچ عملی را در این عالم بی پاسخ نمی داند. ولی انکار منکران را در این میبیند که به غلط گمان دارند که کیفر عمل (چه خوب و چه بد) حتما می بایستی که از جنس همان عمل باشد. یعنی سیلی جواب سیلی و لگد جواب لگد. ولی اینگونه نیست بلکه معتقد است که چون از یک جنس نبوده و آنها هم منتظر بروز یک اتفاق از همان جنس هستند،پس وجود ندارد :
دانک نبود فعل همرنگ جزا
هیچ خدمت نیست همرنگ عطا
مزد مزدوران نمی ماند بکار
کان عرض وین جوهرست و پایدار
آن همه سختی و زورست و عرق
وین همه سیمست و زرست و طبق
گر ترا آید ز جایی تهمتی
کرد مظلومت دعا در محنتی
تو همی گویی که من آزاده ام
بر کسی من تهمتی ننهاده ام
تو گناهی کرده ای شکل دگر
دانه کشتی دانه کی ماند به بر
او زنا کرد و جزا صد چوب بود
گوید او من کی زدم کس را بعود
مولانا البته این نوع اعتقاد را وامدار قرآن است. زیرا قرآن نیز سرشار است از آیات و بیناتی که آدمی را بدهکار رفتار خودش معرفی میکند :
“وما أصابَکُم مِن مصیبهٍ فَبِما کسبت أیدیکم ؛ مصیبت هایی که به شما می رسد همه به دست خود شما پدید آمده” و یا در جایی دیگر که : کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهٌ ؛ هر کسى در گرو دستاورد خویش است.نمونه های دیگری تنها برای زینت بحث آورده می شود و البته راه تحقیق ، نزد محققان باز است
للذین أحسنوا الحسنی …. نیکی برای نیکوکاران است
فأما الذین آمنوا و عملوا الصالحات فیوفیهم أجورهم... کسانیکه عمل نیک کنند پاداش آن را دریافت میکنند(نیکی و پاداش هر دو از جنس عمل اند)
وَ أنْ لَیسَ لِْلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعی أنّ سَعْیهُ سَوْفَ یری ….بهره ای برای انسان جز سعی و کوشش او نیست و تلاش او به زودی دیده می شود
لذا اهل تحقیق در می یابند که در این گونه آیات،جزا و پاداش به دنیای بعد از مرگ و ورود به مکانهایی بنام بهشت و جهنم ارجاع داده نشده است بلکه مکافاتی است که حتما در همین دنیا آدمی آنها را می بیند. این همان وعده رستگاری بر روی زمین و قبل از فرا رسیدن مرگ است که تنها میتوان آن را در پرتو تعلیمات عارفان دریافت و در تعلیمات عادی رهبران دینی وجود ندارد.
در حالیکه پیروان ادیان،بر اساس برداشت های غلطی که از تعلیمات مصلحت جویانه رهبران دینی بدست آورده اند،آدرس رستگاری را تنها در آنسوی زندگی، و فقط بعد از مردن دانسته و معتقدند که سعادت رسیدن به پاداش اعمال، تنها در دنیای پس از مرگ وجود خواهد داشت. خدای آنان خدائیست که در این دنیا نه تنها فرصت میدهد تا بندگان خطاکنند ، بلکه با خلق شیطان نیز، آنان را در ارتکاب خطا ، تشویق نیز میکند و منتظر می ماند تا آدمی بمیرد و آنگاه، قهارانه و جبارانه ، جهنمی را که قبل از خلقت دنیا آنرا ساخته است را از وجودشان پُر سازد. اگر تنبیه نشدند که تا جاودانه زمان در جهنم باقی بمانند(فیهاخالدون..) و اگر هم بواسطه دخالت و شفاعت دیگران، خداوند از ادامه مجازات منصرف گردید، راه سعادت و رستگاری به او هدیه گردد….
پاسخی بگذارید