بدایت سلوک این است که سالک، سیر آفاقی را به سیر انفسی تبدیل کند.
سیر آفاقی و انفسی
سیر، به معنای بدون مقصد حرکت کردن است. یعنی اینکه از قبل برای مسیری که میرویم، مقصدی تعیین نشده باشد. برخلاف سلوک که رفتن به سوی مقصدی خاصّ و از قبل تعیین شده میباشد.
لذا سالک در ابتدا که وارد مرحلۀ طلب میشود، ناخودآگاه به سیر و سپس به سلوک میپردازد.
در این مرحله سیر به دوگونه است، آفاقی و انفسی
سیرآفاقی: مجموعه اتّفاقات طبیعی (مانند گذر فصول سال، سیل، زلزله، باران، برف، آفتاب، روز و شب، خسوف و کسوف، بیماری و شفا و …) و اجتماعی (مثل ملاقات با برخی از اشخاص، دیدن بسیاری از صحنه ها، پیروزیها و شکستها، فراز و فرودها، پیشرفت ها و پسرفت ها، ازدواج و طلاق، تولّد، تحصیل و شرکت در کلاسها و انجمنها و …) و غیره و نیز مشاهداتی را میگویند که سالک بدون در نظر گرفتن مفهومی خاصّ با آنها برخورد میکند. همچنین برخی از اتّفاقات درونی، مثل شنیدن صداهای معنادار و یا گرفتن پیامهای روشن و واضح، دیدن رؤیاهای صادقه در بعضی از خواب های شبانه و مشاهده و ملاقات روانِ درگذشتگان، و نیز شنیدن نجواهائی الهامی که آشکارا با انسان گفتگو دارد، نمونه هایی از سیر آفاقی سالک است، که عمدتاً این برخوردها در بیرون از وجود فرد، به صورت اختیاری و یا بدون اختیار صورت میگیرد. این اتفّاقّات بخودی خود و لزوماً دارای مفهومی معنادار و رمزآلود نیست، بلکه سالک بر اثر تعمّق در آنها میتواند به مفاهیمی راه یابد. گاه سالک خود به تنهائی قادر به کشف رموز نشانه های آنها میگردد وگاهی (غالباً) نیز میبایست به کمک و رهبری کسی خاصّ، به فهم آن معانی نائل گردد. این اتّفاقات ممکن است به صورت پراکنده و به طور غیرمنظّم ظاهر گردند که به تنهائی قابل تفسیر نباشند.
پس همۀ اتّفاقاتی که در بیرون از وجود فرد رخ میدهند سیر آفاقی بوده و هر یک نیز غیر از معانی ظاهری، دارای مفاهیم دیگری است که به آن، مفاهیم باطنی هم میتوان گفت. این مفاهیم باطنی زمانی بر ما آشکار میگردند که ما آن اتّفاقات را درون خود به گردش درآورده و به آنها فکرکنیم.
به عنوان مثال: خوابی که در شب میبینیم جزو سیر آفاقی است.
خوابهای ما بر دوگونه است:
یکی تأویل پذیر هستند و ما باید در آنها معنا را پیدا کنیم.
یکی هم رؤیای صادقه است که به اصطلاح، بیانی مستقیم دارد.
به طور کلی باید گفت هر چیزی که قابل تعبیر باشد، سیر آفاقی است حتی اگر در خواب به سراغ ما بیاید. قرآن میفرماید:
“فاعتبروا یا اولیالابصار”.
“فاعتبر” یعنی اعتبار کن. اعتبار کردن یعنی عبورکردن.
تعبیر خواب یعنی عبور دادن ذهن از آنچه که دیده ایم. “اولی الابصار” کسانی هستند که بصیرت باطنی دارند، یعنی از آنچه که میبینند، نادیدنیها را استخراج میکنند، زبان گویای تعبیر (عبورگرائی) و تأویل (اولی گرائی) حوادث را میدانند.
این آیه بدین مسئله اشاره دارد که مبادا تنها دیدن صورت حوادث، انسان را متوقف کند و انسان تصّور کند که آن پیامی که در آن حادثه وجود داشته، تنها همان چیزی است که به صورت ظاهری بر او روشن شده است. صورت حوادث صرفاً برای این است که انسان به معنا یا معناهایی که در پشت این حوادث مستتر هستند پی ببرد. ممکن است اتّفاقی ساده، مثل یک تصادف در نزدیکی شما رخ دهد و شما به خود بیائید و هشیار شوید که شاید نباید مثلاً به مسافرتی که برای آن برنامه ریزی کرده بودید بروید و یا قدیمیترها در مورد عطسه همیشه این تأکید را دارند که زمانی که تصمیم به انجام کاری میگیرید اگر در همان لحظه کسی عطسه کند، این طور تفسیر میکنند که نباید در انجام آن کار عجله ای صورت گیرد. هر صورتی همچون کدی است که در پس آن کد، معناهایی وجود دارد.
“اولی الابصار” کسانی هستند که این کدها را میشناسند. این همان چیزی است که تحت عنوان نشانه شناسی موردبحث قرارمیگیرد. نشانه ها یا خودشان دارای پیام آشکاری هستند و یا حامل پیام معناداری میباشند. به طور مثال همۀ ما میدانیم که دود، نشانۀ آتش است. و هرکجا دودی را مشاهده کنیم، به راحتی میتوانیم به وجود آتش پی ببریم. ولی همین دود، گاهی برای خبررسانی و ایجادارتباط بین دو یا چند نفر بکار گرفته میشود، مثل آنکه چند نفر با هم قرار بگذارند که وقوع اتّفاقی را به وسیلۀ دود به یکدیگر اطلاع دهند. مثل همان چیزی که در بین قبایل سرخپوستان متداول بوده و به آن وسیله بروز حوادث خشمگینانه ای را به یکدیگر اطلاع میداده اند.
سیرانفسی: مکاشفات درونی و نیز تعمّق و تفکّر و بررسی پیرامون وقایع سیرآفاقی است. مفاهیم اینگونه سیرها گاهی روشن و با بیان مستقیم صورت میگیرد، وگاهی هم درک مفاهیم آنها نیازمند تفسیر، توسط شخص باتجربهایاست که آن را پیر و یا مرشد مینامیم.
پاسخی بگذارید