خانواده و مهارت های رفتاری (۵)

مشاجرات خانوادگی

مشاجره در فرهنگ معین به معنی با هم نزاع کردن و گفتگوی همراه با پرخاش و ستیز است. رخ دادن مشاجرات در خانواده ها امری اجتناب ناپذیر است که اگر به نحوی موثر کنترل نشوند، می توانند روابط خانوادگی را دچار آسیب کرده و افراد خانواده را از دو جنبه جسمی و روانی تحت تأثیرات مخرب خود قرار دهند.

افزایش مکرر و مداوم مشاجره و جرو بحث علاوه بر افزایش ناگهانی فشار خون می تواند بر سلامت افراد خانواده تاثیر بگذارد و در نهایت منجر به بروز بیماری های مختلفی شود.

به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز، به نقل از مجله اطلاعات پزشکی، محققان دریافته اند که ؛ ترشح هورمون کورتیزول در کودکانی که از دعوای والدین پریشان و مضطرب می شوند، بسیار بیشتر است. محققان دریافته اند که حتی مشاجرات تلفنی والدین نیز، روی بروز استرس در کودکان تاثیر میگذارد. بررسی های انجام شده در آزمایشگاه نشان می دهند وقتی کودکان با مشاهده مشاجره و نزاع والدین پریشان و مضطرب می شوند، ترشح هورمون استرس در آن ها افزایش می یابد. افزایش هورمون کورتیزول باعث افزایش فشار خون، بالا رفتن قند خون و کاهش واکنش های ایمنی بدن می شود.

تحقیقات جدید نشان می دهد که خانواده های انگلیسی به طور متوسط هر ساله ۴ روز کامل را به بحث و دعوا می گذرانند. این تحقیق که روی ۳۰۰۰ خانواده صورت گرفته است، مشخص میکند که برای مادرها، پدرها و فرزندانشان دست کم سه اختلاف پیش می آید که هرکدام حداقل ۵ دقیقه بحث و مجادله را به خود اختصاص می دهد و مجموع آن برابر با ۵۹۰۱ بحث و مجادله در سال بوده که ۱۹/۵۲ ساعت یا ۳ روز و ۱۹ ساعت می باشد.


در این پژوهش، خانواده ها به طرح ۲۰ موضوع اصلی که باعث مشاجرات خانوادگی می شود، پرداخته اند:
۱- کارهای روزمره خانه
۲- تلقی کردن خانه به عنوان “هتل”
۳- بی توجهی به همدیگر
۴- پیدا نکردن چیزی در خانه
۵- انتخاب کانال تلویزیون
۶- نوبت شستشوی ظرف های کثیف
۷- نوبت استفاده از کامپیوتر خانه
۸- هزینه قبض تلفن
۹- بلند بودن صدای موزیک
۱۰- تکالیف مدرسه فرزندان
۱۱- درخواست مداوم پول
۱۲- رانندگی بد
۱۳- گم شدن کنترل تلویزیون
۱۴-چای را با چه چیزی خوردن
۱۵- دوباره گذاشتن بطری یا پاکت خالی شیر یا مایعات دیگر در یخچال
۱۶ – ساعت خوابیدن بچه ها
۱۷ -تمام نشدن مسابقات ورزشی تلویزیون
۱۸- طول دادن حمام یا دستشویی
۱۹ – زمان برگشت نوجوانان به خانه
۲۰ -چه کسی باید ظرف های داخل ماشین ظرفشویی را خالی کند.

گرچه این پژوهش در کشور انگلستان انجام شده است اما می توان شیوع چنین موضوعاتی را در جوامع مختلف مشاهده کرد. آنچه در رابطه با موضوع مشاجرات در خانواده دارای اهمیت است، شناخت ریشه ها و روش های پیشگیری از بروز آن ها می باشد.

ریشه بسیاری از مشاجرات ، مسائلی هستند که نیاز به بحث دارند ولی مسکوت نگداشته شده و هرگز به بحث گذاشته نمی شوند، تنش و گیجی مربوط به آن موضوعات، فورانی از نزاع ها و دعوا ها ایجاد می کند که به دشمنی، حالت دفاعی و پس زدن می انجامد.

مشاجرات در روابط خانوادگی و اجتماعی وجود دارند و با توجه به نقش مخرب آنها، شناخت روشهای جایگزین و بکارگیری آنها ضروری است.یکی از مهارت های موثر در مقابله با مشاجره «مذاکره » است که در ادامه، به معرفی اصول و فنون مذاکره پرداخته شده است.


اصول و فنون مذاکره

مذاکره مهم ترین و رایج ترین وسیله برقراری ارتباط بین انسان هاست. اولین تجربه انسان برای مذاکره در خانواده آغاز می شود و به جامعه جهانی ختم می شود. انسان ها با هم مذاکره میکنند تا با دیگران برای رسیدن به نیازهای خود و به عبارت دیگر منافع مشروع خود، به توافق برسند.
مذاکره فرایند تشخیص خواسته ها، اولویت بندی آنها، بحث بر روی آنها و توافق بر سر آنهاست. آشنایی و نهایتاً سلطه به فنون مذاکره انسان ها را به این توانایی مجهز می کند که در جریان ارتباطات با دیگران، در هر سطحی، به توافقی معقول، منطقی، منصفانه، قابل دوام و سریع دست یابند .

مردم عمدتاً دو راه برای مذاکره می شناسند :

۱-  مذاکره ملایم: مذاکره کننده ملایم خواستار آن است که از برخوردهای شخصی اجتناب کند و از این روی به سادگی امتیاز می دهد.
۲-مذاکره سخت: مذاکره کننده سرسخت هر موقعیت را به چشم جدالی می بیند که هرکس در آن بر مواضع خود پافشاری بیشتری کند برنده خواهد بود. چنین توافقی دیرپا نخواهد بود .

اما راه سومی هم وجود دارد و آن مذاکره اصولی است. که در ادامه به ارائه روش های مذاکره اصولی پرداخته شده است.
۳-مذاکره اصولی : در این نوع مذاکره تمرکز بر منافع است نه بر مواضع . اشخاص از موضوع جدا هستند و رعایت انصاف و بهره مندی هر دو طرف توافقی منطقی و دیرپا را تضمین می کند.

مسأله: روش مذاکره مبتنی بر مواضع

هر روش مذاکره را با سه معیار می توان ارزیابی کرد :
۱-  این روش می بایست منتهی به یک توافق معقول بشود.
۲-  باید مؤثر و کارا باشد.
۳-  باید به بهبود روابط طرفین کمک کند.

موضع گیری پاره ای از هدف های یک مذاکره را تحصیل می کند ولی نه همه آنها را . به طرف مقابل نشان می دهد که چه می خواهد اما این را در شرایط تحت فشار انجام می دهد و به دوستی ختم نمی شود.

پافشاری روی مواضع به یک توافق غیر معقول منتهی می شود هنگامی که مذاکره کنندگان روی مواضع خود چانه می زنند، خود را در تاروپود این مواضع محبوس می کنند. در این جا دیگر حصول توافق مطرح نیست، بلکه هدف دفاع از حرمت است و کوتاه نیامدن از آنچه اعلام شده. در این حالت میزان دقیقی که باید صرف برآوردن علایق مهم طرفین بشود کاهش می یابد. نتیجه، اغلب رسیدن به توافقی است که مورد رضایت هیچ یک از طرفین نیست.

پافشاری روی مواضع کارایی ندارد

این روش وقت گیر است و از آنجا که اغلب با یک موضع افراطی آغاز میشود، طرفین دقیقاً از خواسته های هم اطلاع نمی یابند. امتیازات جزئی، فقط به قصد ادامه مذاکره داده می شود و اتخاذ تصمیمات بی شماری لازم می شود. تصمیم ها نیز نه تنها بر اثر فشار اخذ می شود بلکه ممکن است منجر به امتیاز خواهی بیشتر شود. در کنار همه این ها، تهدید به ترک مذاکره و امکان عدم حصول توافق نیز بسیار رایج است.

پافشاری روی مواضع ادامه روابط جاری بین طرفین را به خطر می اندازد

چانه زدن روی مواضع به صورت کشمکش بین خواسته های طرفین در می آید. هریک از طرفین از طریق اعمال فشار سعی می کند دیگری را وادار به تغییر مواضع و تسلیم شدن به نظریات خودکند. حاصل، جز رنجش و عصبانیت نیست. چرا که یکی در می یابد که ملاحظات حقه اش نادیده گرفته می شود.

خوش خویی کارساز نیست

رفتار آرام ودلنشین، توام با امتیاز دادن ها و اعتماد به طرف مقابل، گرچه موجب تسریع دررسیدن به توافق می شود و در محیط های خانوادگی و دوستانه کاربرد دارد، اما اغلب منجر به توافقی معقول نمی شود. چرا که اساس، حفظ روابط و حریم هاست . مهم تر اینکه در مذاکره با یک طرف سرسخت ، همواره ناچار به امتیاز دادن هستیم و این خوش خویی موجب عقب نشینی او نخواهد شد و کفه ترازو همواره به سوی طرف سرسخت سنگینی خواهد کرد.

راه کار دیگری هم وجود دارد

بازی مذاکره در دوسطح متفاوت انجام می شود. در سطح اول موضوع مورد مذاکره اهمیت دارد و در سطح دوم، بر روش برخورد با ماهیت موضوع مذاکره تمرکز می شود. این سطح دوم، از آنجا که ناخودآگاه انجام می شود، اغلب از نظر دور می ماند. باید بازی را عوض کنیم و از روش مذاکره اصولی بهره بگیریم.

این روش مبتنی بر چهار نکته اساسی است:
اشخاص: اشخاص را از مسأله جدا کنید.
منافع : برمنافع تمرکز کنید نه مواضع.
حق انتخاب ها : پیش ازاینکه تصمیم بگیریم چه کارکنیم مجموعه متنوعی از طرق ممکن و راه حلهای احتمالی ایجاد کنیم .
معیارها : اصرارداشته باشیم که روند مذاکره براساس نوعی استاندارد عینی قرار گیرد .

راه حل مسأله: روش مذاکره مبتنی بر اصول

قسمت اول: اشخاص را از مسأله جدا کنیم همه می دانیم که مذاکره برای حل و فصل اختلافات یا رسیدن به توافق، بدون ایجاد سؤتفاهم،عصبانیت یا ناراحتی و بی آن که سبب کدورت و دل آزردگی شود، چه کار سخت و دشواری است. اما برای رسیدن به نتیجه مطلوب چه باید کرد؟

مذاکره کنندگان در درجه اول انسانند

واقعیت این است که در هنگام مذاکرات، ما با افراد انتزاعی سروکار نداریم، بلکه آنان نیز مانند ما انسانند، با تمام احساسات، ارزش های عمیق، سوابق، دیدگاه های گوناگون و غیرقابل پیش بینی بودنشان. این خصیصه های انسانی با درنظر گرفتن میل قلبی انسان ها به محبوب بودن می تواند کمک حال روند مذاکره باشد.
از طرفی از آنجا که انسانها دنیا را از زاویه دید خود می نگرند بروز سؤتفاهم ها می تواند پیش داوری هایشان را تقویت کند و مذاکرات را به یک دور باطل بکشاند . در طول مذاکره، باید دائماً از خود بپرسیم : « آیا توجه کافی به مسأله انسان ها داشته ام »

هر مذاکره کننده ای دونوع منافع دارد:
منافع ماهوی و روابط انسانی

هر مذاکره کننده، علاوه بر این که می خواهد در موضوع مورد مذاکره به توافق برسد، مایل است روابط انسانی و کاری خوبی با طرف مقابل برقرار کند تا در آینده نیز بتواند روابط خود را با ادامه دهد. در حقیقت در مورد بسیاری از اعضای خانواده، دوستان، همکاران، شرکای بازرگانی، مقامات دولتی یا ملت های خارجی، تداوم رابطه مهم تر از نتیجه هر مذاکره ویژه است.

روابط انسانی معمولاً با مسأله منافع ماهوی پیوند می خورد

در هر دو سوی بحث، ما به این سمت تمایل پیدا می کنیم که انسان ها و مسأله را یکی ببینیم. جملاتی که قصدشان فقط بیان یک مسأله است ممکن است به حمله ای علیه کسی که مستقیما درگیر با آن مسأله است تعبیر شود. دیگر اینکه افراد این تعبیرهای بی پایه را، در مورد قصد و هدف گوینده در مورد خود، حقیقت می پندارند. به ندرت آگاهیم که تفسیرهای دیگر هم میتواند به همان میزان حقیقت داشته باشد.

چانه زدن روی مواضع، روابط انسانی و منافع ماهوی را در تقابل و تعارض قرار می دهد

چنانچه هر یک از طرفین بنای مذاکره را بر چانه زنی استوار کنند، هر یک موضع دیگری را به عنوان این که چگونه می خواهد مذاکره پایان یابد می نگرند. در این حالت برای هر دو طرف روشن میشود که دیگری برای روابط انسانی ارزش کمی قائل است. در این روش روابط انسانی به ناچار فدای رسیدن به توافق رضایت بخش می گردد و یا بالعکس. البته ممکن است فدا کردن ماهیت موضوع مورد مذاکره هم موجب تحکیم روابط انسانی نگردد.

روابط انسانی را از منافع ماهوی جدا کنیم و با مسائل انسانی برخورد مستقیم بکنیم

اگر طرفین مذاکره احساس تعهد بکنند و قادر به جدا کردن مسأله ماهیت از مسأله انسان ها باشند، برخورد با این دو مسأله ضرورتاً متعارض نخواهد بود. مسائل انسانی را نباید از طریق امتیازدادن حل کرد. بهره گیری از فنون روان شناختی و توجه به سه عنصر اصلی ادراک، احساس و ارتباط، کلید حل این مشکل است.

ادراک
در هنگام مذاکره، اختلاف بین دو طرف را می توان در فاصله و اختلاف بین تفکرات آنها تعریف کرد. این اختلاف در واقعیت عینی ریشه ندارد. هراندازه که جستجو برای واقعیت ها می تواند مفید باشد، ولی در نهایت واقعیتی را که هر یک از طرفین می پندارد، در واقع مسأله فی مابین در یک مذاکره را تشکیل می دهد و همان پندارها و اعتقادات است که در نهایت راه را برای یافتن یک راه حل می گشایند.

۱- خود را جای آنها قرار دهیم
ممکن است دو طرف نسبت به مسأله ای واحد دیدگاهی متفاوت داشته باشند. در مذاکرات خود را به جای طرف مقابل بگذاریم و سعی کنیم مسائل را از دیدگاه آنها هم ببینیم. برای نفوذ داشتن روی دیگران باید از طریق تلقین و انتقال فکر، میزان قدرت دیدگاه های آنان را دریابیم. این درک به این معنا نیست که عقاید آنها را قبول داشته باشیم. ولی به ما کمک می کند که منطقه اختلاف را تنگ تر کنیم و منافع خود را که روشن تر شده پیش ببریم.

۲- مقاصد آنها را، از نگرانی های خود استنباط نکنیم
مردم گرایش دارند که فرض کنند آنچه از آن می ترسند، همان است که طرف مقابلشان قصد انجام آن را دارد. به راحتی می شود گرفتار سؤظن و بدترین تفسیر از مقاصد دیگران شد، اما این برداشت بروز ایده های تازه را در راستای رسیدن به توافق سرکوب می کند.

۳-  آنان را به خاطر مسائل خودتان ملامت نکنیم
این وسوسه وجود دارد که طرف مقابل را مسئول مسائل خودمان بدانیم، ولی این حالت آنان را به موضع گیری و مقاومت می کشاند . می توانیم مسأله را با ایشان در میان بگذاریم و از آنان بخواهیم تا راه حل ارائه دهند.

۴- دیدگاه های یکدیگر را مورد بحث قرار دهیم
دیدگاه ها را با صراحت و بدون سرزنش مطرح کنیم. در این حالت آنان دیدگاه های ما را جدی می گیرند و ما نیز نظرات آنان را جدی تلقی می کنیم.

۵-  به دنبال فرصت هایی باشید که در تناقض با ادراک های آنان عمل کنید
بهترین راه برای تغییردادن نظرات طرف مقابل فرستادن پیامی برای آنان است که انتظار آن را ندارند.

۶- پیشنهادات خود را در انطباق با ارزش ها و حفظ آبرو و حیثیت شخصی آنان ارائه دهیم.
اغلب اوقات افراد علیرغم قابل قبول بودن شرایط خواسته های ما ، بر مواضع خود پافشاری می کنند زیرا از تسلیم شدن ناراضی هستند. شرایط باید به نحوی ارائه شود که افراد طرف مقابل خود را دچار حس وا دادن و تسلیم نبینند.

احساس

در یک مذاکره جدی، احساسات می تواند نقشی پر رنگ تر از گفتار داشته باشد. انسان ها ممکن است به جنگیدن تمایل بیشتری داشته باشند تا رسیدن به توافق. احساسات یک طرف، ممکن است باعث تحریک احساسات طرف دیگر شود و مذاکره را به بن بست بکشاند.

۱- ابتدا احساس های طرف مقابل وخودمان را بشناسیم و درک کنیم
نشانه های احساسی، نظیرخشم، بی قراری، ترس و نگرانی را در خود و طرف مقابل شناسایی کنیم و علت آن را بیایبم .فراموش نکنیم که طرف مقابل همچون خود ما انسانی است با مجموعه ای از علایق و نگرانی ها.
۲احساس های خود را صریحاً بیان و آشکارکنیم و وجود آنها را طبیعی و مشروع به شمار آوریم
با افراد طرف مقابل در مورد احساسات آنها و خودمان صریحاً صحبت کنیم. با این کار علاوه برتاکید بر جدی بودن قضیه، مذاکرات را به سوی فعال بودن سوق می دهیم . با رها شدن از زیر بار احساسات بیان نشده، آمادگی بیشتری برای کار کردن روی مسأله پیدا می کنیم.
۳- به طرف مقابل اجازه دهیم ناراحتی ها، هیجانات و خشم خود را بیرون بریزد
یکی از راه های مؤثر برای برخورد با خشم و ناامیدی دیگران این است که به آنها کمک کنیم این ناراحتی ها را بیرون بریزند. با این کار بدون اینکه موافقتی با سخنان ایشان نشان داده باشید، به آنهافرصت داده اید که خود را مذاکره کننده ای سرسخت بدانند و در مذاکرات آزادی عمل بیشتری از سوی طرف مقابل خود دریافت کنند.
۴ – نسبت به برافروختگی های احساساتی واکنش نشان ندهیم
بیرون ریختن احساسات و ناراحتی ها چنانچه منجر به عکس العمل های احساساتی طرف دیگر شود، می تواند جریان مذاکره را همراه با ریسک کند.
۵ – از حرکات سمبولیک بهره بگیریم
ابراز همدردی، عذرخواهی، صرف غذا با همدیگر و چنین اعمالی باعث نزدیکی بیشتراحساسات طرفین و کمک به رسیدن به توافقی معقول است.

ارتباط
مذاکره عبارت است از جریان مداوم رفت وبرگشت ارتباطات، به منظور رسیدن به یک تصمیم مشترک. برقراری ارتباط کار ساده ای نیست و بین افرادی که شناخت کمی از هم دارند و چه بسا که یکدیگر را دشمن نیز بدانند مشکل تر می شود.

در راه برقراری ارتباط سازنده سه مانع عمده وجود دارد:

ممکن است دو طرف با یکدیگر سخن نگویند و  تلاش شان بر مجاب کردن افراد ثالث به حقانیت خود باشد.

ممکن است علیرغم سخن گفتن با هم، چنان مشغول مسائل  طرف خود باشند که به سخنان طرف مقابل توجه نکنند و خواسته های او را درنیابند.

ممکن است دچار سؤ ء تعبیر شوند و از کلمات همدیگر  برداشت نادرست کنند. برای رفع این مشکلات سه گانه چه باید بکنیم؟

۱ – فعالانه به سخنان طرف مقابل گوش دهیم و آنچه را گفته میشود درک کنیم
گاهی سخن آنان را برای گرفتن توضیح بیشتر قطع کنیم و به این وسیله نشان دهیم که به حرف هایشان توجه داریم. در میان سخنان آنان پاسخ خود را آماده نکنیم، بلکه ابتدا سعی کنیم که کاملاً آنچه را می گویند دریابیم و آنگاه دوباره آن را برایشان بیان کنیم.

۲ – طوری سخن بگوییم که دیگران ما را بفهمند
مذاکره جدل یا محاکمه نیست. هر دو طرف ازموقعیتی برابر برخوردارند و تنها با سخن گفتن با یکدیگر است که می توانند به یک تصمیم مشترک برسند.

۳ -درباره خودتان صحبت کنیم نه درباره آنان
با سخن گفتن از وضعیت موجود برای خودمان ، آنها را از موضع گیری و مقاومت دور می کنیم، در عین اینکه همان پیام را به آنها رسانده ایم.

۴ – برای منظور و هدفی صحبت کنیم
گاهی ارتباط بیش از اندازه است و سخنان گفته شده در خدمت منظور اصلی مذاکره نیست. در زمان حاکمیت تشنج و تنش، بهتر است برخی مطالب ناگفته بماند.

اشتراک گذاری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *